دست نوشته های  k1
دست نوشته های  k1

دست نوشته های k1

نقد و بررسی فیلم مرد تنها (issiz adam)

مرد تنها

(issiz adam)

 

بعضی چیزها زمان دارند مثل میوه هایی که باید برسند و این فیلم با اینکه در دسترسم بود اما یک نیروی عجیب خاص و جادویی مانع از ان میشد که ببینمش.

فیلم با معرفی ژیگولویی که دچار بیماری جنسی است شروع میشود.البته در عین حاال سرآشپزیست بلند پرواز و در ارزوی پیشرفت با روحی حساس و وسواسی شدید که از بیماری چند شخصیتی رنج میبرد.در آستانه چهل سالگیست و دیگر در دل دختران همسال خود جایی ندارد پس چه جای آرامتر از آغوش فاحشه ای شبیه خودش که شاید اورا بیشتر ازخودش میشناسد و به او طرز برخورد با خانها را اموزش میدهد.

اولین تضاد بارز فیلم روح آشفته پنهان در پس چهره همیشه خندان مرد است. کسی که تمایلی برای داشتن ارتباط با دنیایی خارج از خط قرمزهایی که خودش تعریف کرده را ندارد.در کل فیلم تمامی آدمهایی که در کنار او راه میروند دیده نمیشوند و مات هستند. به نوعی محوریت داستان را حول او میچرخانند.

در سکانس کتابفروشی طعمه دندانگیری نسیبش میشود حال انکه نمیداند زندگیش در حال تغییر است.

یکی از زیباترین دیالوگهای  فیلم توسط دختر :" در میان جمله ها نقطه به کار ببر.با این روش جمله تاثیر گذاری نخواهید داشت و بالطبع جمله بندی بی ارزشی دارین که مخاطب را جلب نمیکند".(کنایه از اموزش راه ورسم زندگی)و سپس کتاب روشهای گول زدن دختران را به سمت او هل میدهد.

پسر برای جلب توجه دختر کتاب مورد علاقه اورا پیدا میکند.ولی دختر تاکید میکند که تعمدا کتاب دست دوم را میخواهد .(کنایه از دوست یا عشقی قدیمی که جایگزینی ندارد و تازه ان به درد نمی خورد)

دختر: موهای خود را مدام با دست به پشت سرش هدایت میکند( میخواهد با چشمانی باز به اینده بنگرد).شغلش دوختن وکرایه لباسهای بالماسکه است و در مقابل پول ، برای چند ساعت ادمها را به چیزی که ارزو دارند تبدیل میکند.

در ظاهر معرفی شخصیتها تا دقیقه 15 فیلم طول میکشد و با اشنایی و خداحافظی نمادین آدا و آلپر به اتمام میرسد.

اما سوپرایز پسرکه بیننده احتمال میدهد پس از عاشق شدن سربه راه شود تمامی ندارد از خوابیدن با فاحشه های دیگر و مواد مخدرو....

جمله بندی های طولانی و بی سرو ته  تکان های هیستریک سر و دست و شک و ترسی که از برملا شدن رازی که دارد و در هر لحظه همراه اوست .... از جمله برجستگی های نقش آلپر است که در ایفای ان زحمت بزرگی به خرج داده شده است.

دعوای آدا و آلپر دقیقا زمانی که فکر میکنی همه چیز در حال روبه راه شدن است.نشانگر این است که چرا دختر به دنبال همان کتاب دست دوم بود و حتی با وجود تجربه ای که قبلا داشته بدش نمیامد باز هم در همان موقعیت قرار بگیرد اما به بیان این موضوع از طرف آلپر شدیدا سرخورده شد و دعوا شکل گرفت.

موفقیت کاری آلپر باعث شد تا کمی از ان جو بیرون بیاید.و با عذر خواهی سعی کند روابط را باز سازی کند.

دیالوگهای زیبای سکانس اشپزی که برای دستور پخت کیک هویج و دارچین شکل میگیرد ( در واقع تنها چیزو نقطه مثبتی است که نظر ادا را به الپر جلب میکند ) اما حتی تا اخرین سکانس فیلم نیز این دستور پخت مانند رازی سر به مهر از طرف آلپر به گور میرود و ادا  از ان محروم میماند . دستور پختی که هر وقت آدا از الپر میخواهد الپر بهانه ای برای ندادن  ان دارد .گرچه در اخر فیلم آدا میگوید که روش پختن ان کیک (یافتن عشق و تشکیل خانواده) را از دستور پخت دیگری یافته و هرچند که مانند دستور پخت الپر خوشمزه و خوب نمیشود ولی شاید با چند بار تلاش چیز خوبی از آب در اید...

و اما دیالوگهای جالب این سکانس آلپر میگوید "از هر چیزی باید به میزان مشخصی در غذا ریخت، این بی تربیتی است که همه چیز در غذا ریخت(اما خودش برعکس این کار را انجام نمیدهد)"

دختر غذا را میچشد و ادامه میدهد "انگار تک تک فرق دارند اما همه شان در اصل همان هستند" (اشاره به تنوع طلبی مرد) آلپر جواب میدهد : در اصل قسمت باحال قضیه همین جاست.

آلپر ادامه میدهد که از نوع غذا خوردن انسانها را میشناسد وبه ادا میگوید که او دوست دارد زندگی رایواش و ساکن و بدون عجله تجربه کند وزیادی ها و گزینه های بیشتر برای تو ترسناکند.

دختر منظورش را میفهمد و پسر سعی در کتمان قضیه دارد

سکانس عشق بازی سخیفی که با رضالت آلپر به پایان میرسد

با این وجود الپر که از همه میخواست زود منزلش را ترک کنند از ماندن آدا ناراحت نمیشود و حتی پیش او میخوابد

خوردن قهوه اشتراکی که به نظر آدا برای زودتر تمام شدن قهوه و رفتن او بود نه برای تقسیم و به اشتراک گذاری ان و نشان دادن صمیمت.

پیدا کردن گل سر به معنی ماندن اثری از آدا در ان خانه و یا قلب  آلپر است ( که حتی نظافت چی هم که کارش این است)  از دلش نمیاید انرا بیرون بیندازد .

ظاهر شدن الپر در پشت پنجره مخشوش و درهم و برهم ذهن آدا بعد از پاک کردن ان یکی دیگر از استعاره های جالب فیلم بود.

بعد از دقیقه 50 و در حقیقت شروع عشق ، ادمهای اطراف بیشتر واضح میشوند.پررنگ میشوند.غذا میدهند ،موسیقی میخوانند و...

الپر تمام خط قرمزهای خود را به خاطر آدا زیر پا میگذارد اما باز هم درون خود را بروز میدهد.

این بار این آدا هست که با نوعی تراپی به نوعی آلپر را درمان میکند و او را از جانوری وحشی با بیماری جنسی به حیوان خانگی و دست اموزی تبدیل میکند که کلیت ارزوهایش را در ان لحظه به دست میاورد.

روایت روزنامه وار عشق بر روی بک گراندهای چشم نواز فیلم از جلوه های بصری فیلم به حساب میاید .چیزی که در واقع هم هست و هم نیست.و در پلک برهم زدنی ناپدید میشود

در این بین آدا به علاقه خود برای خواندن کتابهای دست دوم و دلیلش اشاره میکند اما به شخصه با نظر خودم در این مورد موافقترم.

الپر از بودن چیزی که واقعا هست رنج میبرد و از ان به نوعی فرار میکند هر چند این تلاش به نوعی بیهوده  است و بعضا ذات اصلی او بروز میکند. ترسی که به هیچ وجه اورا رها نمیکند و او سعی دارد ان را در ورای پروپاگاندای عشق که فیلمنامه سعی در پررنگ کردن ان دارد، پنهان کند.

بسیار جالب است که او فانتزیهای مالیخولیایی خود را وارد روابط کاریش نکرده است و برعکس کارکنانش بسیار از او راضی هستند. حتی به نوعی او را تقدیس میکنند. و حتی روزی که آدا را وارد آشپزخانه میکند. همه سعی دارند تا آدا را تحلیل کنند و بدانند که آیا لایق آلپر هست یا نه؟؟؟ حتی سرگارسون با کنایه به یکی از دختران میگوید نگاه کردی تمام شد و انگار قصد دارد تا به او تفهیم کند که اگر حتی لایق رییس نباشد هم نباید چیزی گفت چون او دوستش دارد.

در کل بعضی از بازی های فیلم بسیار قوی و بعضی هم بسیار ضعیف دیده میشوند جوری که انگار کارگردان اصلی ان روز مرخصی رفته باشد و یا تعمدی در پشت ان است که به طور کامل خود را بروز نمیدهد.

به شخصه در طول تمام فیلم منتظر بودم تا ببینم این نفرت تزریق شده از ابتدای فیلم که آلپر را از لحاظ شخصیتی به قعر منجلاب کشانیده است کی تمام خواهد شد اما انگار تمامی نخواهد داشت.

شخصیتهای فیلم همانطور که قبلها قید شده بود کاملا بی ثباتند. فروپاشی آدا بعد از با خبری از خواسته الپر برای جدایی با او ، یکی از این موارد است.دیگر هیچ اثری از دختری که سکاندار این رابطه بود و سعی داشت جانور وحشی درون الپر را رام کند نمیتوان دید.سقوط آنی شخصیتی آدا بیننده را در شوکی عمیق فرو میبرد و این سوال را پیش میاورد که ایا این عشق است که آدا را تا این حد تخریب و ضعیف کرده است؟؟؟

در حقیقت در پانزده دقیقه پایانی فیلم میتوان یک فیلم واقعی دید .دیگر از صحنه های سکس جلف و سخیف یا عشق بازی های دوران دبیرستان که روی دو ادم بالغ مونتاژشده و به نوعی مصنوعی به نظر میرسد،خبری نیست .

در تمام این مدت چیزی نیست که نتوان از ان چشم و گوش گرفت. برای این 15 دقیقه توضیحی نخواهم نوشت . چیزی نیست که نوشته شود و همانطور که قبلا گفتم فیلمی است که باید دیده شود. شاید شما هم بااشکهای جاری سکانس اخر فیلم اوج گرفته وهمراه شوید.اما در شگفتم ایا برای دیدن این 15دقیقه فیلم واقعی 90 دقیقه مقدمه لازم بود؟؟؟

در اغوش کشیدن اخر فیلم و سرگردانی  آلپر بعد از خداحافظی که نمادی از روح پریشان او بود ؛ شاید بهترین قسمت فیلم بود

ودر پایان باز هم ادمهای بک گراند تیره و تارند.

 فیلم داستان یک دورغ است دروغی که از ابتدای فیلم شروع میشود و تا انتها راوی آن است. دروغی که همه ادمها برای رفع نیازهای اصلیشان بارها به هم گفته اند . برای ماندن در شرایطی که فکر میکنند درآن آرامش دارند ویا انرا دوست دارند. دروغی که الپر به خودش میگوید تا از خود اصلیش دور بماند ؛ دورغی که آدا میگوید که دوباره عاشق نشود؛ دروغی که مادر الپر میگوید تا آدا از پیشش نرود و الپر تنها نماند . دروغهایی که آدا  با رفتن به خانه دوران نوجوانی آلپر انها را میفهمد و درک میکند . دورغهایی که در انتهای فیلم هر دو به هم میگویند و با وجود اینکه میدانند هم دروغ میگویند باز وانمود میکنند که آنرا باور میکنند. و حتی شاید دروغ هایی که همه ما بارها به خود گفته ایم

وشاید فیلم به جای مرد تنها باید دروغهای روزمره  نام میگرفت...

#کیوان  حق شناس

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.