دست نوشته های  k1
دست نوشته های  k1

دست نوشته های k1

هرج و مرج - قسمت اول - صابون

هرج و مرج
#قسمت اول#
صابون
_ کیوان حق شناس _

زنگ تلفن مثل اغلب روزها یادم انداخت که باید از خواب بیدار بشم.
به دستشویی رفتم تا دست و صورتم و بشورم صابون و برداشتم زیادی کوچیک شده بود نازک و لاغر، به هم مالیدن دستامو در حالی که صابون وسطشون بود شروع کردم هر کاری میکردم کف نمیکرد.
انگارخاصیت صابونیش از بین رفته بود خواستم توی دستم بچرخونمش که لبه تیز کناریش تقریبا انگشت اشارمو برید.
احساس درد باعث شد ناخود اگاه صابون رو رهاکنم؛ خوابم پریده بود اما چشمام نظرشون با من فرق میکرد به زحمت و تلاش مجبورشون کردم دنبال جای زخم روی انگشتم بگردن البته بعد از اینکه متقاعد شدن که زخم  کاملا سطحی و جزئیه دوباره به حالت اولشون برگشتن و باعث شدن اولین کلمه صبحگاهی که از دهنم بیرون بیاد فحش رکیکی باشه، خواستم طبق عادت، دستم و تکون بدم تا درد انگشتم کمتر بشه که با چشمای بسته پشت دستمو کوبیدمش به شیر آب.
دیگه داشتم به زمین و زمان لعن نفرین حواله میکردم.
یواش یواش داشت دیرم می شد. 
تو همون وضعیت با چشمهای نیم باز و نیم بسته خواستم فوری صابون و از زمین بر دارم که سرم و با تموم قدرت به لبه سنگ دستشویی کوبیدم چشام سیاهی رفت و سرم به شدت درد میکرد و همش تقصیر این صابون لعنتی بود.
از دستش خسته شده بودم و باید انتقام سختی ازش میگرفتم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.