ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
قسمت اخر
بعضی وقتها بعضی چیزها اونجور که ادم انتظارش رو داره پیش نمیره .
یا بعضی چیزها مانع میشن که بعضی اتفاقات رخ بدن...
با عرض پوزش باید بهتون بگم که این داستان قسمت آخر نداره...
نه این یه شوخی نیست .حتی درخواست کمکه...
بله ، من ازتون میخوام که شما ، بله خود شما آخر این داستان و بنویسین و برام بفرستین...
شاید این کار باعث بشه یکم قوه تخیل هممون تقویت بشه .... منم یه استراحتی بکنم و با خیال راحت نشینم و نوشته های شما رو بخونم