دست نوشته های  k1
دست نوشته های  k1

دست نوشته های k1


مقدمه:بلوند (به انگلیسی: Blonde) یک فیلم زندگی‌نامه‌ای آمریکایی است که در سال ۲۰۲۲ به نویسندگی و کارگردانی اندرو دومینیک و بر اساس رمانی به همین نام اثر جویس کارول اوتس که در سال ۲۰۰۰منتشر شد. این فیلم برداشتی تخیلی از زندگی و حرفه بازیگر آمریکایی مریلین مونرو با بازی آنا دی آرماس است. آدرین برودی، بابی کاناواله، خاویر ساموئل و جولیان نیکلسون از بازیگران آن نیز می‌باشند.

بلوند در 8 سپتامبر 2022 در هفتاد و نهمین جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز نمایش داده شد و اکران محدودی در سینماها در ایالات متحده در تاریخ 16 سپتامبر 2022 آغاز شد، قبل از پخش جریانی آن در 28 سپتامبر توسط نتفلیکس. این فیلم نقدهای متفاوتی از سوی منتقدان و تماشاگران دریافت کرد. در حالی که اجرای دی آرماس مورد تحسین عمومی قرار گرفت، تصویر گرافیکی دومینیک از زندگی مونرو به عنوان استثمارگرانه و غیراخلاقی مورد انتقاد قرار گرفت.{ویکی پدیا}

 

چرا باید این فیلم را دید؟

برعکس تمامی فیلمها که دلت میخواهد تا فیلم تمام نشود متاسفانه منتظر بودم که این فیلم هرچه زودتر تمام بشود ، حس ناخوشایند این فیلم برایم چنان عذاب آور بود که ناخوداگاه مرا یاد فیلم old boy  انداخت.شبیه احساس کسی که روی سرش کیسه پلاستیکی کشیده اند و میخواهد برای نفس کشیدن خود را رها سازد و خود را به در و دیوار میزند.

چند بار دکمه فوروارد  را  زدم تا خودم را از این عذاب ممتدی که در همزاد پنداری با مریلین به من دست داده بود رها سازم اما با زحس کنجکاوی دست از سرم برنداشت و مجبور شدم برگردم و دوباره فیلم را ببینم به بهانه اینکه نکند چیزی را ازدست داده باشم.

اما سوال اینجاست؟اگر این فیلم اینقدر عذاب اور است نباید بینیمش؟؟؟

اتفاقا این فیلم را باید دید نه به خاطر برد پیت که تهیه کننده این فیلم است نه برای کارگردانش اندرو دومینیک  و نه برای خود فیلم که خوش ساخت  و بدیع است و شما را همانند دوستی ناسازگار باخود همراه میسازد و با تمام  عذاب و دردسر های که داردباز هم دوست داری  به پایش بنشینی.شاید ساختار ذهنی شما را در مورد یکی از الهه های زیبایی و ... هالیوود تغییر دهد اما چیزی که در پایان برای شما بجا خواهد گذاشت ،تصویری مستحکم، ماندگار وادامه دار در کوچه پس کوچه ذهن شما خواهد بود که بسختی قابل تغییربوده و حتی توان فراموشی انرا نخواهید داشت.

تقابل دوشخصیت نورما جین و مریلین مونرو واقعا شگفت انگیز است و اینکه ظهور مریلین برای نورما جین چقدر سخت و ملال اور است.اینکه نگاه ابزاری و اشیاء گونه به مریلین ،توسط هالیوود مورد انتقاد قرار گرفته است جای بحث فراوان دارد اما مگر غیر از این بوده  و هست؟

بله این فیلم را باید دید برای انا دی ارمس ، اولین فیلمی که از او دیدم 2016 war dogs بود. خوب به خاطر دارم که تمام نقش او شاید 20 دقیقه هم نمیشد اما بعدها درdeep water 2022  ،  knives out 2019  نشان داد که مسیر رو به رشدی را در پیش گرفته اما  امروز شما با با دی ارماس دیگری روبرو هستید که دیگر با جلوه بصریش شما را باخود همراه نمیکند. و این پیشرفت او به نوعی ترسناک  است. بدون اغراق بعد از 10 دقیقه اول فیلم  دی آرماس تبدیل به مریلین شده و  حتی در انتهای فیلم  هرچه تلاش میکنید دیگر دی آرماس را نمیبینید  و  او به عنوان مریلین با شما بدرود میگوید. و همین بس که بازی زیبای او حتی نقش افرینی ادرین برودی را تحت الشعاع قرار داده و به نوعی او را ازمیدان بدر کرده است.


کلام آخر:

هرچند فیلم با امتیاز کمی از منتقدین به کار خود ادامه میدهد اما نقش افرینی بازیگرانش چشم گیر  است واما نکته مهم رده سنی فیلم است که قبل از دیدن فیلم حتما به ان توجه داشته باشد.(دیدن این فیلم به دلیل وجود صحنه های مستهجن برای خردسالان ،نوجوانان و همینطورتماشای ان بهمراه خانواده توصیه نمیشود)


لینک دانلود فیلم:

https://digimovie.vin/blonde-2022

#معرفی و مروری بر فیلم "9روز" (انگلیسی: nine days)




مقدمه: نه روز (به انگلیسی: Nine Days) یک فیلم درام فراطبیعی آمریکایی محصول سال ۲۰۲۰ به نویسندگی و کارگردانی "ادسون اودا" است. این فیلم اولین نمایش جهانی خود را در جشنواره فیلم ساندنس در 27 ژانویه 2020 انجام داد و توسط Sony Pictures Classics در ایالات متحده در 30 ژوئیه 2021 اکران شد. "وینستون دوک"، "زازی بیتز"، "بندیکت وانگ"، "تونی هیل"، "بیل اسکارسگارد"، "دیوید ریسدال" و "آریانا اورتیز" در این فیلم به ایفای نقش می پردازند.

 ادسون اودا نویسنده و کارگردان برزیلی- ژاپنی ساکن لس آنجلس است. او از دانشگاه سائوپائولو با مدرک لیسانس در رشته تبلیغات فارغ التحصیل شد و کارشناسی ارشد هنرهای زیبا را در رشته فیلم و تولید در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به پایان رساند.

این اولین ساخته بلند اودا است. وقتی فیلم را دیدم ناخوداگاه یاد "علی دهکردی" و فیلم از "کرخه تا راین" افتادم و از صمیم قلب امیدوارم این فیلم برای "اودا" همانند "علی دهکردی" شروع یک پایان نباشد و بتوانیم در آینده  از او فیلمهای از این دست و پر محتوی و استوار ببینیم.

در ابتدا و قبل از اینکه عمیقتر وارد موضوع شویم باید در خصوص دیدن فیلم به بیینده یک تذکر جدی داده و پیشنهاد کنم در صورتی که اعتقادات دینی و مذهبی قوی دارید ،دیدن این فیلم را اصلا به شما توصیه نمیکنم.


***تذکربعدی در خصوص اسپویل شدن فیلم در صورت خواندن مطالب بعدی است***


شروع فیلم تا حدودی سردرگم ،گنگ و حتی ملال آور است و اگر کمی بی حوصله هستید تماشای این فیلم را شروع نکنید. اما با گذشت ده دقیقه ابتدایی فیلم، جادو ظاهر میشود و با کنار رفتن ابرهای شک و تردید، شما با رویکرد جدید، جالب و حتی چالش برانگیزی از رابطه خالق و مخلوق مواجه خواهید شد.

 چرا باید این فیلم را دید؟ این فانتزی خلق چنان قوی و با صلابت تعریف میشود که گویی اندیشه های قبل از ان سوء تفاهمی بیش نبوده وشما نه تنها به راحتی در قبول ان دچار تردید نخواهید شد، بلکه با شور و شوق بیشتر به ادامه کشف در بطن داستان مشتاق خواهید بود.

 اگر تعبیرش مجاز باشد خدایی که اودا در این فیلم آفریده (برخلاف خدایان تمام ادیان که خداوند را بخشنده و مهربان معرفی میکنند،) با چهره ای عبوس، عصبانی، تغیانگر و در ظاهر مصمم ولی در نهایت مردد معرفی میکند. مهمتر اینکه در زندگی ماورایی که او به تصویر میکشد، برخلاف زندگی زمینی که انسانها برای زنده ماندن تلاش میکنند انسانها به مثابه ارواحی هستند که برای انتخاب شدن برای زندگی کردن در حال مسابقه دادن با هم هستند.

این خدای دلواپس که دارای وسواس فکری نظم ترتیب هم هست تعداد معدودی از ارواحی که به صلاح دید اواجازه زندگی یافتند را از از طریق تعداد محدودی تلوزیون که از دریچه چشم انها در حال پخش هستند مدام نظارت میکند وبعضا نکاتی مهم از نحوه زندگی انها نت برداری کرده و بعضا  آنرا روی کاستهای VHS ضبط میکند و برای هر کدام فایلهای بزرگی درست کرده و انها را بایگانی میکند.

داستان با مرگ روح سوگولی او و شروع شک و تردیددر مورد مرگ او شروع میشود و شاید تا آن هنگام شما هم در این هزارتوی رفت وبرگش سردرگم باشید اما با گذشت زمان افراد دیگری هم به فیلم اضافه میشوند که درک بهتری از موضوع را ارایه میدهند. با مرگ ان دختر کار مصاحبه با ارواح جدی شروع میشود. ارواحی که شبیه افرادی برای بدست اوردن موقعیت شغلی برای مصاحبه با خدا می آیند تا در صورت قبولی اجازه زندگی به انها داده شود یا به کلی محو خواهند شد و در این راه فقط 9 روز فرصت دارند تا خود را ثابت کنند.

نام خدای داستان ما که انتخاب ان قطعا با عملکرد خدای گونه اش بی مسما نیست، will است. ویل با دیگر خدایانی که بعدا خواهیم دید تفاوت اصای دارد و ان اینکه او قبلا زندگی کرده و بعد به این درجه رسیده است. اما برخلاف باورهای قبلی مان "ویل" نه تنها در ان دنیا  تک و تنها نیست بلکه به شکل مزحکی فرد دیگری به نام "کیو" بر رفتار و کردارش نظاره گر است و بعضا به او تذکر میدهد. و بعد ها "کیو" یک خدای خانم را برای دیدار با "ویل" به همراه میآورد که باز با خشم ویل روبرو میشود. نکته جالب این سکانس ان است که این خدا های کوچک در برزخ و در ابعاد کوچک خدایی میکنند و اجازی ورود کسی را به حریم خودشان نمیدهند حتی اگر ان شخص ناظر بر اعمال انها باشد، در واقع حتی او هم باید از خدا تبعیت کند.

مورد بعدی قابل تامل مصاحبه ارواح با ویل است. برخلاف شکایت تمامی هنرمندان و افسانه ها و ادیان مبنی بر اینکه بشر به اجبار به زمین تبعید شده و همه روزه در حال زجر کشیدن و تقاص پس دادن بر اساس کناه کبیره ای که انجام دادند است(خوردن سیب یا گندم به معنی و استعاره از عدول از خواست پروردگار...) ما در این فیلم با ارواحی مواجه هستیم که نه تنها از فرستاده شدن به زمین جهت زندگی ناراحت نیستند بلکه برای رسیدن به ان رقابت میکنند و بعد از حذف از گردونه مسابقه، بعنوان تقضای قبل ازمحو شدن روح، چشیدن طعمی هر چند تصنعی و ساختگی از لحظه ای زندگی کردن را ارزو میکنند که در حد امکان خدای عبوس انرا براورد میکند. هرچند پیشنهادهای غیر ممکن یا غیر اخلاقی هم برای ارزوی قبل از تولد از دست رفته هم مطرح میشود.

انچه در طول فیلم و آزمایشهایی که طرح میشود و همه تلاشهای "اودا"  این موضوع را نشان میدهد که بشر روی زمین انچنان که مظلوم نمایی میکند دست و پا بسته نیست و حتی بر خلاف آن باورها، قوی ترین و خشن ترین و سر سخت ترین ارواح قادر به رد کردن آزمونها خواهند شد و همانها مجوز زندگی کردن را خواهند داشت. پس جایی برای گله و شکایت نیست. همه مدعی ها در لیگ برتر بازی میکنند و شکست معنی ندارد.

تصویری که او از برزخ به شما ارایه میدهد هم قابل تامل است. محو شدن ارواح در پایان روز اخراج از خانه، نحوه تفکر ارواح و ویل و کیو ،خواسته های قبل از محو شدن ارواح،برخورد ویل با ارواحی که خود او انها را طرد میکند،... همه و همه فیلم یک ازمون تفکر برای بیننده است .شما دچار چالش در بین تعیین خط قرمز برای خوب یا بد هستید اما همیشه دچار اشتباه خواهید شد.

در رقابت نهایی بین "اما" و "کین" قطعا ان چیزی که فکر نمیکنید اتفاق خواهد افتاد و حتی درخواست "اما" از "ویل" هم نقطه اوج فیلم است. ایا شما هم نمیخواستید خدای خود را در رمانتیک ترین شکل در حالیکه برایتان شعر عاشقانه میخواند میدید؟؟؟ ایا نمیخواستید خدای عبوس و قهار خود را در اوج ملاطفت و مهربانی ببینید و اورا در اغوش بکشید؟؟؟ بی شک یکی از بهترینهای سال را خواهید دید ومشتاق اثاری از این دست خواهید بود.

کلام آخر: زندگی انقدر ارزش داردکه برایش جنگید و همان قدر بی ارزش است اگر عاشق نباشید. دنیای ما بدون "اما" ها و بدون مهربانی با چاشنی تفکر و بدون زندگی کردن در لحظه معنی ندارد...

امیدوارم از دیدن این فیلم لذت ببرید

لینک دانلود فیلم:

 https://digimovie.bid/ninedays/

#بررسی ومعرفی فیلم"ژورنال ۶۴ " (به دانمارکی: Journal 64) یا خلوص انتقام (به انگلیسی: purity of vengeance)



مقدمه: ژورنال ۶۴ (به دانمارکی: Journal 64) یا خلوص انتقام (به انگلیسی: purity of vengeance) نام فیلمی است در ژانر جنایی، معمایی و هیجانی به کارگردانی " کریستوفر بو" محصول ۲۰۱۸ دانمارک است. فیلم بر مبنای رمانی به همین نام از "یوسی آدلر-اولسن" ساخته شده‌است. در این فیلم " فارس فارس"، "نیکولای لی کاس"، "بریته نویمن" و "یوهانه لوئیسه اشمیت"  به ایفای نقش پرداخته‌اند.

چرا باید این فیلم را دید: بعضا دلیل خاصی برای دیدن یک فیلم وجود ندارد، حال انکه این فیلم در ژانر جنایی ارایه شده باشد. اما همانطور که هر کتابی را نباید از روی جلدش قضاوت کرد باید یک تشکر ویژه از برادر بزرگترم "اقای دکتر استقامت" داشته باشم که دیدن این فیلم را به من پیشنهاد کرد.

متاسفانه همانطور که گفتم در تبلیغات این فیلم با  یک ژانر جنایی برخورد خواهید داشت اما در اصل موضوع این فیلم یک اثر روانشناسانه و ایدئولوژیستی و فلسفی است. که ریشه در اثرات مخرب نژادپرستی آن هم از نوع مدرن و زیرپوستی آن دارد.

همانطور که حتما آوازه نژادپرستی کشورهای حوزه اسکاندیناوی به گوشتان رسیده است اما با دیدین این فیلم شاید باورتان نشود که این حقیقت تا چه اندازه ای شفاف، دریده و خطرناک است و چگونه این اندیشه های راسیستی در بنیادی ترین ارکان کشور حتی جامعه پزشکی وقضایی وپلیسی آن رخنه و رسوب کرده به نحوی که گذار از آن به نوعی امکان ناپذیر است و این اندیشه ها حاضرند برای اثبات و بقای خود چه هزینه های گزافی را به کشور،دولت ومردمی که در آن زندگی میکنند، تحمیل کنند.

روایت فیلم از ابعاد گوناگون این نژاد پرستی است که حتی بین همکاران پلیسی که سالهاست باهم کار میکنند نیز نمود میکند و کارل سعی میکند به هر نحوی همکار عرب تبار خود را طرد کند.هر چند برا اساس ماهیت داستان یا اشراف کارگردان بر این موضوع که خود کارل، نمونه ای از اندیشه های رفتاری ملیت گرای دانمارک را نمایش میدهد... باز براین تاکید دارد که خود فردیت این دسته از دانمارکی ها با این سلایق، دچار بحران های روحی و روانی بوده و بر سر چند راهی های احساسی و رفتاری با درون خود و اجتماعی که انها را احاطه کرده سر ناسازگاری دارند.چنانچه با وجود علاقه وافری به خانمی که هر بار او را از پشت پنجره کافه در حال مطالعه میبیند(نشان از نسل مترقی که با مطالعه فاصله ای با این نسل ایجاد کرده و همانطور که همیشه دیده میشود تنهاست زیرا نوع تفکرش او را از ایندست ادمها جدا کرده است) جرعت آشنایی با اورا ندارد.

اما برعکس کارل، که منطبق بر شرایط حاکم در کشور بیش از حد خشک و بی احساس و ماشینی و افسرده و گوشه گیر است و مطابق قانون عمل میکند وازلگدمال کردن احساسات دیگران هیچ ابایی ندارد و این را در پنج دقیقه ابتدایی فیلم، بدون کم و کاست به نمایش میگذارد و آنرا با جمله ای نژاد پرستانه ای که در قالب ابراز محبت پوشش داده به کمال میرساند و به اسد میگوید که:" دلم برای چشمانت تنگ میشود..."

اما "اسد" و  به نوعی جامعه مهاجر  بارها در فیلم سعی در منطبق کردن خود با شرایط موجودی است که در صحت ماهیت آن جای بسی شک و تردید است.

واما پس از دیدن یک ژانر جنایی که مثل سس خوشمزه ای کنار غذای اصلی برای شما سرو میشود میرسیم به سیلی نهایی فیلم که توسط دکتر وات مطرح میشود و آن نظریه "زمستان سرد" است. مطابق این نظریه تنها انسانهای شمالی که قابلیت تطابق با شرایط سخت زندگی به واسطه هوش سرشارشان را دارا هستند، مستحق ادامه زندگی و لایق تنازع بقا هستند. پس میبایستی برای پاک و منزه نگه داشتن این نسل ، آنرا از هر شخص فرومایه ای  دور نگه داشت که شخص فرومایه تعریف خاصی از آن منظر دارد و بهترین راهکار آن عقیم سازی است.

شنیدن و دیدن این اندیشه های بنیادگرانه از کشورهایی که ادعای تمدن و دموکراسی و پیشرفت و قانونمندی آنها گوش جهان سوم را کر کرده چنان بعید و ناهنجار است که شاید دانستن حقیقت موجود و رایج در این کشورها ما را بیشتر از سر بریدن داعش به اسم دین شوکه میکند و به فکر میبرد که کدام اندیشه وحشتناکتر و خطرناکترو پست تر است.

مسائلی که باید بیشتر مد نظر قرار میگرفت: متاسفانه تمامی صحبتهای انجام شده حول و حوش ماهیت فیلم مطرح شد و واقعیت اینست که اقای "بو" در مقام کارگردانی و بعد از ساخت 15 فیلم حتما به این موارد اعتنا میکرد.

فیلمنامه اقتباسی نه عموما بلکه ترجیحا باید درک مناسبتری از کتاب را ارایه دهد و نهایتا تصویر ذهنی خواننده را به لذت دیداری و شنیداری تبدیل کند. درحالیکه نوع تدوین فیلم به شکل کاملا نامنسبی شکل گرفته بود که ایرادهای اساسی به ان وارد است.

شاید خشم درونی کارگردان که ناشی از خود داستان است مانع تفکر جدی در روند ساخت فیلم نیز به چشم میخورد زیرا فیلم هارمونی خاصی ندارد و حتی دارای فراز و نشیب هم نیست.کاش برای شخصیت سازی بیشتر انرژی صرف میشد و یا حداقل روایت عامه پسند و تکمیلتری از قتل به خورد بیننده داده میشد. زیرا در حقیقت این قتل نقطه عطف فیلم و گذشته و حال بود در حالیکه فیلمنامه به سرعت از کنار ان رد میشود و  حداق خود من را سرخورده کرد.

کلام آخر: شاید این دست فیلمها مقالات و افرادی که در تضاد با این اهداف و تفکرات نژادپرستانه بنیادگرا فعالیت میکنند زنگ خطری برای بشریت مترقی را به صدا در بیاورد و خطرناکترین اسلحه بشریت که همانا ایدئولوژی است را حداقل در این مورد منفعل کند که در غیر این صورت و پخش این ویروس در جهان رهایی از ان بسیار دشوار و شاید غیر ممکن خواهد بود.تغییر ماهیت فکری کارل در پایان فیلم و رویکرد جدید آن به زندگی نویدی برای بهبود شرایطی است که اساس آن دارای اشکال است اما هر حرکت مثبت روبه جلو قابل تقدیراست.

 

 امیدوارم از دیدن این فیلم لذت ببرید.

                                                                                                                                              با تشکر

کیوان حق شناس

لینک دانلود فیلم:

https://digimovie.bid/journal-64/

# بررسی فیلم "گزارش فرانسوی" (انگلیسی: The French Dispatch)


مقدمه: گزارش فرانسوی (انگلیسی: The French Dispatch) فیلمی آلمانی آمریکایی به کارگردانی وس اندرسن است. وسلی ویلز اندرسن (انگلیسی: Wesley Wales Anderson؛ زاده ۱ مه ۱۹۶۹) فیلم‌ساز آمریکایی است. فیلم‌های او تصویربرداری منحصر به فرد و شیوه روایی دارند و توسط برخی منتقدان به عنوان نمونه‌ای امروزی از نظریه مؤلف معرفی می‌شود. سه فیلم  ازاو که شاید دیده باشید: 1-"خانواده اشرافی تننبام"، 2-"قلمرو طلوع ماه"  و 3-"هتل بزرگ بوداپست" است که برای اوهفت بار نامزدی دریافت جایزه اسکار را به ارمغان آورده است.

چرا باید این فیلم رادید: اگر با طنز خاص و سیاه و فیلم نامه روایت گونه هتل بوداپست ارتباط برقرار کرده اید حتما این فیلم را ببینید. و مطمئن باشید که از یک حرکت روبه جلو و محسوس در این فیلم لذت خواهید برد.

اما خود را برای ضرب آهنگ سریع فیلم آماده کنید. راوی شبیه کسی داستان را روایت میکند که انگار پای پله هواپیماست اما باید خبر مهمی را به شما بدهد. پس سه راه حل بیشتر ندارید یا به خاطر این فیلم زبان انگلیسی و فرانسویتان را شدیدا تقویت کنید. یا حتما به یک کلاس تند خوانی برای زیرنویس فارسی فیلم بروید و یا از روش من استفاده کنید و با متوقف کردن فیلم را ببینید.

انبوهی از هنرپیشه های نامی و حرکتهای سریع دوربین و پشت صحنه های همیشه در حال تغییر، شما را گیج وسردرگم میکند. پس باید همیشه با حواس جمع فیلم را دنبال کنید. کارگردانی این فیلم بر عکس فیلم هتل بزرگ بوداپست و برخلاف انبوه بازیگران بنامش کار زیاد شاقی به نظر نمی آید چون در حقیقت چهار فیلم کوتاه که به هم چسبیده اند را روایت میکند. اما نتیجه، مصداق ضرب المثل به عمل کار برآید است.

اینکه داستان شمارا با خود همراه میکند ؟پاسخ شدیدا بله است اما اینکه روند داستانی در هر اپیزود یکسان نیست و فراز و فرود دارد و ممکن است باعث سرخوردگی بیننده شود. البته اینکه در حال دیدن فیلم بعضا تاتر هم میبینیم از دید بسیاری مزیت و البته از دید دیگری یک عیب دیده میشود.

انتظار دیدگاه فلسفی از فیلم نداشته باشید اما میتوانید به چند داستان شیرین که از یک راوی خوشبیان تعریف میشود گوش جان بسپارید به شرطی که سرعت بیانش را تاب بیاورید .در عوض پر است از کنایه و تعابیری که لذت بخش است.

تیتراژ پایانی هم خیلی عالی است تا جایی که واقعا به شما تلقین میکند که چنین روزنامه ای وجود داشته در عین اینکه گویا به روایتی اندرسن الهامی از مجله نیویورکر را روایت میکند.

کلام آخر: اینکه باز پای اندرسن را به اسکار باز خواهد کرد؟ جواب حتما است اما برای در دست گرفتن تندیس اسکار باید به تماشای دیگر فیلمها نشست.


با تشکر       

کیوان حق شناس


لینک دانلود: https://digimovie.win/the-french-dispatch-2021

 

#معرفی و مروری بر فیلم "رستاخیزهای ماتریکس" (انگلیسی: The Matrix Resurrections)

مروری بر فیلم رستاخیزهای ماتریکس (انگلیسی: The Matrix Resurrections)


مقدمه : ای کاش توان آنرا داشتم که بتوانم دوباره این فیلم را ببینم تا از ته و توی ان چیزی مثبتی هرچند کوچک به ارمغان بیاورم.

برای ما و اکثر کسانی شبیه ما که با فیلم ماتریکس، فیلم باز شدند و به نوعی سینما را در نقطه عطفش شناختند، فیلم ماتریکس تحولی در صنعت فیلمسازی بود.  چه از دید نحوه داستان سرایی، چه از منظر انقلابی که در جلوه های ویژه رخ داد و چه از نحوه  ارتقا کیفیت در راستای تلفیق فلسفه و سینما ... همگی دست در دست هم، ما را عاشق سینما خصوصا اکشن های فلسفی کرد. چیزی که قبل از آن وجود نداشت و مهمترین تفاوت این فیلم با فیلمهای همتراز و هم دوره خود و حتی دوران پس از خودش این بود که ، این توانایی را داشت که در عین دیدن یک هجو و دنیایی پر از گلوله و کشت و کشتار وضربآهنگ کنگ فو، فلسفه اموخت و در عین حال لذت برد.

یک جور حس غیر قابل توصیف با خودش به ارمغان آورد که شاید برای دیدنش بارها خطر دستگیر شدن با نوار های وی اچ اس را به جان خرید و البته همیشه میشد برای دیدنش وقت گذاشت و به انتظار قسمت بعدی ماند تا بعدها تکنولوژی به دادت برسد و با ورود سی دی ها وحتی دی وی دی ها حمل و نقلش را آسانتر کنند. اما حتی باز همانطور که دلت میخواست راحت نبودی، چون امثال رائفی پورهایی بودند تا این فیلم را تا پای کتاب آیات شیطانی پیش ببرند و تو را از دیدنش سراپا پر از عذاب وجدان کنند. به شخصه از شما برادران واچوفسکی به خاطر این همه شور و نشاط وتفکری که ان سالها به ما منتقل کردید تشکر میکنم و قدر دان زحمات شما هستم... .

چرا باید این فیلم را دید؟

 هیچ توصیه ای در اینخصوص ندارم

نکات قابل تامل فیلم اما... این فیلم، آن هم سالها بعد (نزدیک به 18 سال بعد)، سالهایی که برای تفکر ،برای برنامه ریزی، برای انتخاب و اماده سازی ارتیست ها و و و ...وقت کافی در اختیار شما گذاشته بود؛ کاملا بی برنامه، سرسری و انگار برای رفع تکلیف ساخته شده بود. جوری که اگر نئو و ترینیتی را از آن حذف میکردی حتی لایق نوشتن اسم ماتریکس بر سر پوستر فیلم هم نبود. و حتی میخواهم از این هم فراتر بروم  و پرسشی را طرح کنم... اگر صحنه های اسلو موشن توقف گلوله ها توسط نئو یا تصاویر انیمیشنی که از زایون و اختاپوسها و ... را از این فیلم حذف کنیم واقعا چه فیلمی را دیدیم؟ ایا دیدن فیلمهای تینجری سریع و خشمگین (به انگلیسی: Fast & Furious) از این با حالتر نبود.

خانم لانا واچوفسکی روی صحبتم با شماست اگر همانطور که در طول فیلم به استعاره و در پایان فیلم تعمدا و با خشونت غیر قابل وصف بیان میکنید: " که باید با این حقیقت کنار بیاییم که فیلم مرده...بازی مرده...داستان گویی مرده..."و حتی رسانه را هم زیر سوال میبرید... سوال اینجاست خود شما انجا چه میکنید ؟؟؟ به زور تپانچه شما را به نوشتن و ساخت این فیلم مجبور کردند؟؟؟ یا میخواستید تعبیر خواب امثال فراستی ها درست از کار در بیاید؟؟؟

گیرم که میبایستی بصورت فورس ماژوری فیلمی میساختید و بجای فیلم نامه، تطهیر نامه یا مانیفستی در باب فشارهای ناشی از تغییر جنسیت خود در دست داشتید که  نئو را قربانی تیرینیتی کرده و او را همچون ققنوس از خاکستر سوختن نئو دوباره متولد کردید، حال با اموخته های قبلیتان از فیلمهای  وی مثل وندتا (به انگلیسی: V for Vendetta) یا کلاود اطلس (به انگلیسی: Cloud Atlas) چه کردید که ما را به نسلی عاصی تبدیل کرده وخود به اینجا رسیدید و فی الواقع حتی نتوانستید یک جان ویک (به انگلیسی: John Wick) معمولی هم بسازید. ویا واقعا میخواستید از سادگی و دلدادگی ما و امثال ما از این نمد برای خود کلاهی بدوزید.

این را بدانید شما با ساخت این فیلم ماتریکس، نئو و ترینیتی و مورفیوس را نه تنها کشته و دفن کردید بلکه اعتماد این نسل را به سینما از بین بردید. نئو برای ما فراتر از یک قهرمان بود. قهرمانی که مانند سوپرمن قهرمان به دنیا نیامده بود و مانند بتمن پولدار نبود. قدرتی بالاتر از ثور داشت و به تجهیزات ایرون من هم نیازی نداشت. و شما قهرمان سالهای نوجوانی مرا کشتید وحتی بدتر از آن... اورا تحقیر کردید، جویدید و تفاله اش را وسط خیابان پرت کردید. ای کاش نئو در ابتدای فیلم میمرد ولی ان تصویر جاودانه در ذهن ما باقی میماند. حالا باید تا اخرعمر تصویر قهرمان پوشالی را به دوش بکشم که به چه روزی مانده که مامور اسمیت سر بزنگاه به دادش میرسد. و به این موضوع فکر کنم که همه اینها یک شوخی مسخره بود...

کار شما شبیه کار کسی است که ساختگی بودن بابا نوئل را لو داد و اورا ساخته و پرداخته تبلیغی قدیمی ازشرکت کوکا کولا معرفی کرد. شبیه کار کسی که پشت پرده تمرینات کشتی کج را به همه نمایش داد و ...

واقعا  و دقیقا  شبیه کارکسی است که از ساخت ماتریکس ناتوان یا نا امید یا از بابت فلسفه وجودی مستاصل است و میخواهد بجایش کتریکس بسازد. من بعد هر ساخته سریالی را با دیده شک و تردیدنگاه خواهم کرد و دقیقا بعد از همه و بعد از اینکه مطمعن شوم حداقل کمی شبیه نسخه ها قبل از خودش هست.

نکات قابل تامل فیلم : تنها نکته مثبت فیلم بازی کیانوریوز بود .اقای ریوز اگر کسی از منتقدین زحمت و زجر دیدن این فیلم را بر خود روا دارد، شما را به عنوان یکی از نامزدهای اسکار معرفی خواهد کرد. زیرا به همان اندازه که لانا واچوفسکی خواسته بود نحیف،غمگین، بی حوصله، بی مسئولیت، خنک ونچسب، ضعیف، مستاصل،گیج و گنگ و بی هدف بودین که میشد باشین. مانند کسی که در بحران دهه چهلم زندگیش گرفتار شده و منتظر سیلاب هاییست که بیاید و او را با خود ببرد. ترینیتی به همان مقدار خشک وناپخته و بیقرار اما در سودای رهاسازی دنیایی که خود ساخته دقیقا آینه تمام قدی از لانا واچوفسکی است که نمیداند چه میکند.

دیالوگهای فلسفی که عملا ادای ماتریکس را درمیآورد و در عمل بیشتر شبیه پشت نوشته های کامیونهاست همه اینها و بیشتر ملغمه ای را درست کرده که به اخرین ماتریکس بدل شده. نه صدای ماتریکسی در کار بود نه نور ماتریکس و نه محیط ماتریکسی ... .

این کار شما به تمام معنی وعده دعوت به یک مهمانی مجلل تمام و کمال بود اما نهایتا، بیشتر به پذیرایی از میهمان های رسمی با پسمانده های شام شب قبل که از سطل اشغال بیرون آورده شده و به شکل نامطبوعی روی میز سرو شده است، شبیه بود. و اگر فیلم "آننا" ی "لوک بسون"  و بعد ازآن "کرای ماچو" را با بازی "کلینت ایستوود" ندیده بودم حتما میگفتم این آخرین میخ بر تابوت سینمای مدرن بود که زده شد.

کلام اخر:

این فیلم هرچه که بود یک ماتریکس نبود

 

باتشکر                                    

کیوان حق شناس                             

داستان کوتاه"آپارتمان"

زن همسایه پسرش سرطان داشت.

نذر کرده بود که گربه ولگرد کوچه را  غذا بدهد تا پسرش خوب شود...

من شاکی بودم... گربه لاغر مردنی و چرک و کثیف روی سقف ماشینم راه میرفت و رد پنجه های خوشگلش رو مثل "نقاشی" ناشی، بجا میذاشت و من هر روز سقف و شیشه ماشین را دستمال میکشیدم.

دیشب تا حد مرگ  گریه میکرد و صدای ضجه اش تا طبقه ما می آمد...

.

.

.

من دیگر مجبور نیستم سقف ماشین را دستمال بکشم




#معرفی و بررسی فیلم "مدفن کرمهای شب تاب" ( به انگلیسی: Grave Of Fireflies)

***توجه: باخواندن این مطلب امکان "اسپویل" شدن فیلم وجود دارد*** 

مقدمه:

وقتی صحبت از انیمه میشود ، دو اسم بزرگ "ایسائو تاکاهاتا" و "هایائو میازاکی" همیشه به ان گره خورده است.

تاکاهاتا را با مجموعه های "ان شرلی با موهای قرمز" ،" باخانمان"،" بچه های کوه تاراک"،"مارکو"،"هایدی"،یعنی تقریبا تمام کودکی دهه 50 و 60 به خاطر خواهید اورد.برعکس او شریک و همکارش میازاکی بیشتر مخاطب نوجوان و بزرگسال را هدف قرار داده و کارهایی مانند         "شاهزاده مونونوکه"،"شهر اشباح"،"قصر متحرک هاول"و... به یاد میاورید.

اما در ساخته های تاکاهاتا فیلمی بود که با تمام ساخته هایش از همه نظر متفاوت است و شاید همه خاطرات دوران کودکیتان از ساخته هایش را به چالش میکشاند.همه اینها به کنار این فیلم (مدفن کرمهای شب تاب) بر ثیاق همکارش میازاکی اصلا برای بچه ها نیست برای افراد بالغی است که قدرت درک فاجعه ای رخ داده و الان برای شما تعریف میشود را داشته باشید.

داستان فیلم:

داستان فیلم داستان برادر  و خواهری است که در جریان جنگ ژاپن و امریکا پدر و مادر خود را ازدست میدهند و تنها یکدیگر را دارند و مجبورند تا با این شرایط سخت به زندگی ادامه دهند.اما دست تقدیر زندگی را برای انها جور دیگری رقم میزند و انها بایستی برای بقا نیز مجادله کنند تا اینکه ...


چرا باید این فیلم را دید؟

دلیل منطقی برای اینکار نمیبینم ...

حتی شاید بهتر باشد که این فیلم را نبینید اگر میخواهید شب را راحت بخوابید. اگر نمیخواهید قسمت کوچکی از فجایعی که طی جنگ اتفاق میافتد را ندانید.اگر نمیخواهید بدانید که جنگ فقط کشته شدن بر اثر توپ و تانک و بمب و گلوله نیست. اگر نمیخواهید بدانید که مردن براثر بی مهری و خودخواهی و ترد شدن هم میشود اتفاق بیافتد.اگر نمیخواهید بدانید که این اتفاقات تنها برای انیمیشن نیست و شاید در طی جنگ های بسیاری منجمله جنگ ایران و عراق هم حتما اتفاق افتاده است و شما شاید میتوانستید برای جلو گیری از ان نقش میداشتید. و اگر نمیخواهید از ته دل غمگین شده و اشک بریزید و قلبتان بدرد بیاید شاید بهتر است این فیلم را نبینید.

بله این فیلم را نبینید چون دیگر کاری از دستتان بر نخواهد امدو شاید این بدترین قسمت ماجراست و تلختر از ان جادوییست که تاکاهاتا با نقاشی برایتان ساخته و پرداخته کرده که میخواهید این دو طفل معصوم را در اغوش بگیرید و با انها اشک بریزید و اگر صفحه تلوزیون یا پرده سینمایی در میان نبود واقعا این کار امکان پذیر بود.

بعضی فیلمها با مرور زمان از  یاد میروند تا جایی که حتی بزور به یاد میاورید که انرا دیده اید بعضی ها را به یاد خواهید اورد اما بعضی از فیلمها ی محدوداز خاطرتان پاک نخواهد شد.تاثیری که این فیلمها دارند در تمام طول زندگی با شما خواهد بود و به قول معروف دیگر همان انسان سابق نمیشوید. مثل "پسر پیر-old boy"


نکات قابل تامل فیلم ...

انیمیشن دنیای است برای رویا پردازی .رویایی که از خیال تا واقعیت طی طریق میکند و از واقعیت به رویا میپیوندد و شاید همین که شما مدام مابین خیال و واقعیت در حال چرخ زدن هستید انرا شیرین تر میکند.چیز زیادی برای بیان احساساتی که قابل نوشتن نیستند وجود ندارد.این فیلم را باید با تمام وجود احساس کرد و بر وجود بشر بر روی این کره خاکی افسوس خورد.خودخوهی غرور و تکبر و تمامی اخلاق ناپسند بشر که در شرایط بحران بیشتر به چشم میخورد باعث بروز و افزایش فاجعه میشوند.بایدفهمید که تنها زمان ارامش برای بشر فقط بعد از مرگ اوست و بس


کلام اخر...

این فیلم را ببینید  همین...


باتشکر                                           

کیوان حق شناس                               


لینک دانلود فیلم با زیرنویس چسبیده:

https://mobomovis.ir/dl/id=15930688735ef44d492c0234318

#معرفی و بررسی فیلم "ببر سفید" (به انگلیسی: The White Tiger)



***توجه: باخواندن این مطلب امکان "اسپویل" شدن فیلم وجود دارد*** 

مقدمه:

در ابتدا یه تشکر ویژه دارم از جناب اقای جهرمی که در این روزهای سخت که همه  مردم با این وضعیت دشوار پاندمی سروگله میزنند، وزارت محترم ارتباطات زحمت کشیدند و با ترفندهای خاص خودشان راههای دستری به سایتهای دانلود فیلم رو به انواع روشها مسدود میکنند  تا این شرایط برای فیلم بازها سخت تر از این بشه  و مثل همیشه ما هم بتونیم از طرق مختلف دل و به دریا بزنیم و برای خودمون راهکارهای جدیدی بسازیم ...

بگذریم ...

بعد از ماهها  و شاید نزدیک به یک سال انتظار برای دیدن فیلمی که ارزش تعریف و نوشتن داشته باشه حتی اقای نولان کبیر هم نتونست اونجور که باید و شاید  رضایت عامه رو جلب کنه و استاد فینچر هم از نسل جوانتر فیلم سازی تبعیت کرد و بازار فیلم و فیلم بازی در رده متوسط به کار خود ادامه میده و حال روزدمق فیلم بازها همینطور ادامه داره تا اینکه دیروز فیلمی رو دیدم که از هر نظر برام عجیب و باورنکردنی بود. بهتر بگم انتظار نداشتم فیلمی که چشمم و بگیر"هندی "باشه...


داستان فیلم:

فیلم ببر سفید با مشارکت نتفلیکس و کارگردانی  "رامین بحرانی"  فیلم ساز ایرانی -امریکایی که شاید اونو از فیلمهای "فارنهایت 451" و "خداحافظ سولو" به یاد داشته باشید ساخته شده. این فیلم را میتوان با فیلم "نوشابه ای برای افطار" از سینمای ترکیه ساخته "یوکسل آکسو" قیاس کرد به همان روانی و قابل درک بودن و با پیامهای رک و پوست کنده  با ضرباتی از چپ و راست که بیننده را نه تنها تلگنر میزند بلکه سر ذوق میاورد  وقطعا  میتوانید بارها این فیلم را ببینید و خسته نشوید.

فیلم روایت رعیتی ایست که وابسته به تقدیرش در حال پرسدیدن اربابش است و شاید از این روست که این فیلم در هندوستان روایت میشود.اما دست تقدیر زندگی را برای او جور دیگری رقم میزند.و او باید خود را از این مخمصه رها سازد و به انسانی ازاده تبدیل گردد. در این میان او نه تنها با سیستم و محیط و فرهنگ و اعتقادات و نوستالژی هایش میجنگد بلکه جنگ اصلی فقط میان خود او با تفکرات درونیش است.چیزی که"رامین  بحرانی" به انواع مختلف قصد در بیان ان دارد.تمامی نما هافضاهای منزجر کننده زندگی در کمال بدبختی و ... همه و همه این حس را فریاد میزنند.


چرا باید این فیلم را دید؟

تمامی فیلمهایی که واقعیت و بطن جامعه را بیان میکنند برای من جذاب بوده اند از سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری گرفته تا همان نوشابه ای برای افطار و یا همین ببر سفید... شما در این فیلم میتوانید فاصله طبقاتی را ببینید و نه تنها دیدن کافی نیست انرا درک خواهید کرد. منزجر خواهید شدو سیستم را به انواع مختلف مورد عنایت قرار خواهید داد.

 سیستمی که از مردمی ترین (سوسیالیست سیاستمدار) تا  خورده بورژواهای ارباب مسلکش همه فاسد و سعی در له کردن پسری دارند که به قول خودش در قفس خروس گیر افتاده است. پسری که خود نماد هند مترقی خواهد بود و میخواهدهمانند دانه ای جوانه بزند و از خاک بیرون بیاید اما   مادر بزرگش که همان مام میهن هندوستان است از بدو رشد او را له میکند و حتی به پدرش که طبقه کارگر هندوستان هست هم رحم نمیکند و برادرش را برده خود کرده و همه مجبورند هر چه کار میکنند به او بدهند و او معلوم نیست این پولها را چه میکند. از سوی دیگر ارباب منطقه تقریبا باقی مانده دسترنج انها را میگیرد و برای منفعت بیشتر بخشی از انرا به سیاستمدارهای فاسد رشوه میدهد، به کسی که برای پسر یکه ایدول و ارمان است و راه نجات هندوستان را افرادی مانند او میداند. و در این میان مردم چنان به تنگ امده اند که حاضر به انجام هر کاری برای رهایی از این وضعیت هستند.

فیلم پر است از استعاره های محشر که در این فیلم پنهان نشده اند تا شما همانند کارگاهان زبردست مشغول کشفش باشید بلکه عیان و روبروی شما هستند تا از دیدن ان لذت ببرید  و محشر ترین ان قفس خروس است. 

قفس خروس سرنوشت پرولتاریا است که شاهد از بین رفتن خود است  وبهترین دیالوگ فیلم لحظه ایست که پسر در ایستگاه ایستاده و هاج و واج به جنب جوش درون ایستگاه مینگرد ومیگوید "کبوترها سگ ها وایستگاه میدانند  که یک خروس میخواهد از قفس فرار کند..."

 طعنه جدی دیگری که به دل میچسبد انجاییست که مادربزرگ اصرار دارد که پسر خروسی را که برایش با دستهای خودش پخته بخورد اما پسر از خوردن خود نوعیش امتناع می ورزد واین کشمکش برای بارها  رخ میدهد تا عصیان پسر و پرخاش او به برادرش که جای پدر همیشه کارگرش را گرفته طعنه میزند که "نمیبینی خون شما را مکیده ودر حال مردن هستید "و نهایتا دورانداختن خانواده و گذشته پسر ،کلید رهاییش میشود. همانطور که هنگامی که زن ارباب کوچک اورا ترک میگوید در خطاب به پسر میگوید" سالها دنبال کلید میگردی در حالی که در باز است..".

ایا برای رهایی از ان وضع فلاکتبار باید خانواده اش را قربانی کند؟؟؟هندوستان قدیمی را؟؟؟ برادرش را که به جای پدرش جای طبقه گارگر راگرفته؟؟؟

و تنها چاره که دارد در یک دوراهی خلاصه میشود"یا باید دزد بود یا سیاستمدار" و او بر خلاف معمول کمی از هر دو را انتخاب میکند.

و فراموشی یا قایل نبودن اهمیت برای گذشته و خانواده نقطه قوتی برای این نسل نوپا بیان میشود که شدیدا قابل تامل است.

 زن در این فیلم همیشه پشت سایه است بغیر از همسر ارباب کوچک و مادربزرگ .

مارد بزرگ که تعبیر از مام میهن است اما عروس ارباب نمادی از زنان مترقی هندوستان است که متاسفانه در خارج از این کشور پرورش یافته اند و بر خلاف سنت و افکار پوسیده قدیمی فکر میکنندو حتی در صورت لزوم به این اربابان بی محابا حمله ور میشوند تا حق خود و دیگران را از انها بگیرند  ولی حتی کارگردان پرخاش این زن مترقی را در پس چهره حیران پسر پنهان میکند چون شاید جامعه هندی توان هضم این رفتار را ندارد .

دین و مذهب نیز در این فیلم به چالش کشیده شده و جمله دین افیون توده هاست کارل مارکس را به وضوح میتوان در این فیلم دید.نمیتوان گفت که دین و مذهب در این فیلم به سخره گرفته شده اما باز ان تلنگر در ارتباط با دین و مذهب در تمامی فیلم موج میزند.


نکات قابل تامل فیلم ...

شما در تمام فیلم قهرمان فیلم را میبینید پسری که در حال گذار از یک مرحله است. اما واقعیت اینجاست که او برای گذار از این مرحله همه چیز را بر خود مباح میداند و تمام گناههای کبیره را اعم از دروغ و دزدی و قتل و ... جز یکی انجام میدهد و چرایی ان هم هنوز برایم جای سوال است؟ایا خود را مقید به ان میداند؟یا تمایلات جنسی خاصی دارد؟یا بحرانی از این موضوع به سادگی نگذشته و میخواهد بگوید که این میل در او در پشت حرص رسیدن به هدف بالاتر مرده است (سکانسی که پشت بار نشسته به ان زن نگاه میکند).


 تدوین فیلم در بعضی سکانسها دچار اشکال بودو جوری القا میشود که فیلم درگیرخودسانسوری بوده و بیننده را سردرگم میکند.

نماهای بسته و باز هرچند برای بیان بیشتر مفهوم کلی کاربرد دارند اما تداخل انها در یکدیگر در ذات فیلم تاثیر گذار بوده و بعضا بصورت عکس عمل میکند.

تدوین فیلم در بعضی سکانسها دچار اشکال بودو جوری القا میشود کهفیلم درگیرخودسانسوری بوده و بیننده را سردرگم میکند.

نماهای بسته و باز هرچند برای بیان بیشتر مفهوم کلی کاربرد دارند اما تداخل انها در یکدیگر در ذات فیلم تاثیر گذار بوده و بعضا بصورت عکس عمل میکند.


کلام اخر...

هر چه در مورد این فیلم و نکات و طعنه های ان بگوییم باز هم جا برای بیان باز است و از مجال این نوشتار خارج است .سوال اصلی اینجاست چقدر میتوانیم برای بدست آوردن آزادی فردی و یا اجتماعیمان تاوان بدهیم و تا کجا میتوانیم جلو برویم؟؟؟

 امیدوارم فیلمهای از این دست بیشتر ساخته و پرداخته شوندو اقای بحرانی موفق تر ازاین توان بیان دردهای زندگی بشری را داشته باشند.

دیدن این فیلم برای دوستداران سینما شدیدا توصیه میگردد.



باتشکر                                           

کیوان حق شناس                               



لینک دانلود فیلم با زیرنویس چسبیده:

https://mobomovis.ir/post/the-white-tiger-2021

#معرفی و بررسی فیلم خانهٔ خالی یا چوب گلف شماره 3 "Iron-3"

                                                                                                                                          


خانهٔ خالی یا چوب گلف (به هانگول: 빈집؛ به انگلیسی  EmptyHouse   فیلمی محصول سال ۲۰۰۴ میلادیِ کشور کرهٔ جنوبی و به کارگردانی کیم کی-دوک می‌باشد.

همیشه بر این باور بوده ام که فهمیدن با درک کردن گرچه در زبان محاوره ای کاربرد یکسانی دارد اما در اصل تفاوت بسیارعمده ای دارد. به عنوان مثال میتوان گفت در دست داشتن یک سیب و بوییدن و نگاه کردن و حتی لمس کردن آن برای فهمیدنش بسنده میکند اما برای درک کردن ماهیت ان حتما باید انرا خورد. شاید مثال کاملا درستی انتخاب نکرده باشم اما قطعا منظور خاصی دارم که در ادامه مطلب روشنتر خواهد شد.شما حتما افراد عاشق را دیده اید و حال و هوا و رفتار عجیب و غیر قابل توصیف انها را نفهمیده اید حتی معنی عشق را میدانید اما تنها با عاشق شدن انرا درک خواهید کرد.

فیلم خانه خالی (iron-3 ) جزء ان فیلمهاییست که باید انرا درک کرد چون در این فیلم چیزی برا فهمیدن وجود ندارد و هر آنچه که در فیلم میبینید و تلاش شما برای فهمیدن فیلم بیهوده خواهد بود. ذاتا تمامی فیلمهای خاور دور چالشی جدی برای نه تنها اهالی خاور میانه، بلکه تمام دنیا به شمار می آیند در این میان کشورهایی که سطح شعور عرفانی آنها بر دیگر ممالک میچربد با این دست فیلمها ارتباط راحت تری برقرار کرده و مقبولتر واقع میشوند.

قطعا کسانی که با اندیشه های عرفانی همانند مثال از دور دستی بر آتش، مراوده دارند از دیدن این فیلم لذت خواهند برد. به شخصه تعجب کردم که این 90 دقیقه چگونه گذشت و انتظار پایانی معرکه تر و شوکه کننده را داشتم و مدام به دنبال ظهور یک معجزه در فیلم بودم حال اینکه خود داستان یک معجزه بود. هر چند که پایان با ریتم کلی فیلم هم خوانی نداشت و قابلیت بیشتری برای خاتمه تصور میشد اما چیزی از ماهیت فیلم نکاست و در استاندارد خاص خودش خاتمه یافت.

اگر بخواهم چیزی را که درک کردم برای فهمیدن شما بگویم که همیشه کار سخت و و محال و طاقت فرسایی است چرا که باید بگویم برداشت هر شخص از فیلم و عکس، شعر و کلا هنر شخصی است و قطعا همانند ندارد ،تنها باید به یک بیت از شاعر شاد روان سهراب سپهری قناعت کنم :" و خدایی که در این نزدیکی است..."

فیلم روایت مرد جوانی است.مردی که خدایی از جنس بشریت است به سراغ کسانی میرود که از خود اصلی و خانه شان دور شده اند . خدای داستان ما خانه شان که استعاره ای روح انهاست را مرتب میکند، لوازم اصلی خانه شان را تعمیر میکند. وسعی دارد که همه چیز را در زندگیشان در حد کمال برای انها باقی بگذارد تا به سبکی که خودشان انتخاب کرده اند ادامه زندگی دهند. همانند تابلو های راهنمایی و رانندگی که برای نشان دادن راه درست در جاده اند ولی انتخاب مقصد به عهده راننده است.

شوکه شدن این خداگونه وقتی دختر در اطاق خواب مچش را میگیرد جالب است و جالبتر از ان توانایی تبدیل این زن به الهه ای که با اله خود همراه میشود و با تقلید از او میخواهد همانند او تبدیل به خدا گونه ای مونث شود و در این کار موفق هم میشود و با کوتاه کردن موهایش توسط خدای داستان او هم به تکامل میرسد ( همانند تمام وسایلی که دست جادویی خدا به ان میخورد ).

یکی از نقاط قوت فیلم حضور در خانه زوج جوانی است که در ان به هیچ چیز دست نمیزندد و تنها با خوردن چای خستگی در میکنند و به پیشنهاد زن عشق بازی میکنند و این خانه تنها جایی است که دختر برای کسب آرامش از دست رفته اش به انجا باز میگردد و تنها جایی است که خدا از ان انتقام نمیگیرد.

عدم وجود دیالوگهای مابین این دو نیز مبنای الهی این دو شخصیت را قوت میبخشد زیرا بر اساس باورها خدا هیچ گاه سخن نمیگوید هر چند ضرورری باشد  و این در پایان فیلم به عنوان موهبتی انسانی به زن باز گردانده میشود تا او با وجود انسانیت توانایی دیدار او را داشته باشد هر چند که با وجود دوری همیشه در کنار اوست.

فیلم ارزشهای بسیاری دارد که با نوشتن خاتمه نخواهد یافت و بازگو کردن بیشتر باعث لو رفتن داستان خواهد شد.امیدوارم از دیدن این فیلم لذت ببرید.

با تشکر

کیوان حق شناس

لینک دانلود فیلم:


http://dl.satina.website/Movies/2004/3.Iron/3-Iron_2004_720p_BrRip_Ganool.mkv.T8d7c993de4495b2.mkv?md5=f0dafafe9b9177dbc44fbf47149ac63b&expires=1587016322

معرفی فیلم anna محصول 2019


"آنا" انگلیسی (Anna) یک فیلم در ژانر جاسوسی، مهیج، و اکشن به کارگردانی "لوک بسون" است که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. از بازیگران آن می‌توان به ساشا لوس، هلن میرن، لوک ایوانز، و کیلین مورفی اشاره کرد.

قبل از هر چیز باید بگویم که اینبار از فیلم حرفی نخواهیم زد  و همین دو سطر بالا برای بیان کل فیلم کافی است و بیشتر درد دل خواهیم داشت

خیلی وقته که یه سوال ذهنمو مشغول کرده این سوال تقریبا بعد از مرگ (مرحوم استاد داریوش مهرجویی)  اصلا تعجب نکنین !!! البته وقتی میگم مرحوم واسه اینه که ما خودمون کشتیمش، بله ما، وقتی سر چهار راه فیلم "سنتوری" شو دونه ای 500 تومن میخریدیم و فکر نمیکردیم که که تو این مملکت با این وضع و اوضاع اقتصادی وقتی یه نفر دارو ندارشو میزاره پای یه کار هنری و تو اونو داری وسط خیابون واسه چندر غاز سود حراج میکنی و اون بنده خدا هم داد و هوارش بالاست که نکنین به خدا این کار که دست به دست میفروشینش بالاش هزینه گذاشتیم ، داشتیم میکشتیمش. همینطور شد که وقتی با ایل و تبار و سورنا و دهل و تبلیغ و توصیف واسه فیلم بعدیش رفتم مضحکه خاص و عام شدم.

 هیچوقت یادم نمیره چقدر یکه خوردم واسه اون فیلمی که ارزش دیدن رو داشت یا نداشت که هنوزم هم نفهمیدم چی بود و چی شد. که بعد ها فهمیدم فیلمی به سفارش سردار قالبیاف بود و شهرداری تهران که نه ارزش سازی بود نه فرهنگ سازی و نه از استاد انتظار چنین فیلمی رو داشتم. اون شب بعد فیلم کمی پیاده روی کردیم و راجع به سطح پایین فیلم گپ و گفتی داشتیم از حرصمون میخندیدیم. ولی من همش تو ذهنم میچرخید که از گاو و هامون و پری تا سنتوری و نارنجی پوش چقدر راهه؟ تو این چهل سال که از 1348تا 1390 طول میکشه چی بر سر استاد اومد یا آوردن و یا آوردیم که از فیلمی که به عنوان اصول و تئوری فیلمسازی یاد میشه به اینجا برسه؟؟؟ این فراز و فرود و نهایتا سقوط منبعث از چیه ؟؟؟

این پرسش بی پاسخ که البته جوابهایی هم براش دارم اما به دلایل شخصی قابل بیان نیست، هنوز هم هر چند وقت به سراغم میاد و ته وتوی ذهنم و قلقلک میده تا اینکه همین هفته پیش فیلمی که با کلی سر و صدا از کاردگردان مورد علاقه ام اکران شد و دیدم." فیلم آنا از لوک بسون"  شاید باور نکنین بعد از یکبار تماشای فیلم مجبور شدم به فاصله یک روز دوباره فیلم رو تماشا کنم تو اون یک روز مدام با خودم کلنجار میرفتم و دقیقا همون حسی رو داشتم که بعد از تماشای نارنجی پوش بهم دست داده بود. فیلم رو دوباره دیدم حتی برای بار سوم هم دیدم اما برام هیچ فرقی نکرد. آقای بسون برا شما چه اتفاقی افتاد که از آبی بیکران و لئون و نیکیتا  به  والرین و آنا رسیدی ایا شما هم مشکلات اداری و اجتماعی و بد عهدی مردم و تماشاگر و ... استاد مهرجویی را داشتی؟؟؟

شاید عجیب باشد ولی هر دو این هنرمندان عزیز و گرانقدر تقریبا با اختلاف یک نسل در یک مقطع زمانی فیلمسازی کرده اند. اولی در اوج محرومیت و کمبود امکانات و عدم حمایت و مدیریت از سطوح بالا 30 فیلم ساخته و دیگری در بهترین شرایط و امکانات خاص و امکان استفاده از تکنولوژی روز و ... 19 فیلم ساخته پس امکانات و سایر مسایل نیز پاسخگوی سوال ما نیست.

فراز و فرود منطقی است در این بحثی نیست ولی ایا اینکه همیشه انتظار بر این باشد که فیلم بعدی باید یک سر وگردن از فیلم قبلی بالاتر باشد غیر منطقی است؟ واگر جواب بله است پس آنگاه در مقابل سقوط و افول چه کار باید کرد؟؟؟ ایا باید قید تمام کارهای بعدی او را بزنیم و دیگر با کارگردان ها فیلمها را دنبال نکنیم و فقط در پی محتوی جدید از کارهای جدید باشیم؟؟؟  او را در زمان قیاس کنیم؟ یا با هم سطح هایش مقایسه کنیم؟؟؟ آیا باید قید هنر واقعی دهه های 70 تا 90 میلادی را بزنیم و دیگر امیدی برای دیدن آن لحظه های ناب نداشته باشیم و تا اخر عمر با کمپانی مارول بسازیم و با انواع اقسام قهرمانهای کمک استریپ تینیجری بسوزیم و بسازیم.

استاد مهرجویی ها لوک بسونها، ایا وظیفه شما ساخت قهرمانهایی برای نسلهای آینده نبود؟ ایا رسالت شما بیان و ارائه نمایی از یک دنیای بهتر مانند انچه سالها پیش برایمان نشان می دادید نبود؟ فکر میکنید برای کسانی که واقعا عاشق سینما هستند کاپیتان امریکا ، اسپایدرمن ، ... جای لئون و هامون شما را میگیرد؟؟؟

چه بر سر آن هنر درخشنده و پاک و خالص که بیانگر نبوغ وجاذب مخاطب بود، آمده؟

 ایا ذائقه هنرمندان ما عوض شده است؟ و اگر هنرمندان ما عوض نشده اند آیا مفهوم هنر عوض شده و یا شاید مخاطب عامی مثل من، از توانایی رساندن خود به مفهوم امروزی هنر عاجز مانده است و یا ما در دام نوستالژی گیر افتادیم و مزه هنر معاصر به مذاق ما خوش نمی آید.

و سوال اصلی این است : مگر قرار نبود هنر مترقی باشد؟

 

داستان کوتاه: برداشتی آزاد از فیلم پروفسور و مرد دیوانه

  زن  از مرد دیوانه پرسید: اگر عشق... پس(بعد) چه؟؟؟      [???  if love...then what]

و پاسخ مرددیوانه این بود :پس راهی برای رستگاری نیست.

خود  را اخته کرد ، تحمل باری که بر دوشش گذاشته شده بود را نداشت. مسخ شد.روحی سرگردان و زندانی در جسمی که بی رمق بود.

زن بازگشت.

و به او گفت جواب صحیح این بود: اگر عشق ... پس عشق         [if love...then love]

مرد دیوانه از خود آزاد شد...


پیشبینی جوایز اسکار 2019

پیشبینی جوایز اسکار 2019

 

با توجه به فرا رسیدن مراسم اسکار و بالا گرفتن تب سینمای جهان تصمیم بر این شد تا به نوبه خود در خصوص اهدای جوایز گمانه زنی های خود را با شما عزیزان به اشتراک بگذاریم و منتظر نتایج مهیج این مراسم با شکوه باشیم.

بدیهی است که شاید نتوانیم در تمامی رشته های شرکت کننده در این مراسم ارائه نظر کرده و از این بابت از شما بزرگواران پیشاپیش عذر خواهی میکنم.

در این راستا سعی بر این خواهد شد تا ابتدا با معرفی نامزدها در هر رسته شروع کرده و سپس پیشبینی خود را در این دسته به خدمت شما عزیزان ارائه دهم.

 

 

 بهترین فیلم:

  • BlacKkKlansman
  • Black Panther
  • Bohemian Rhapsody
  • The Favourite
  • Green Book
  • Roma
  • A Star Is Born
  • Vice

*انتخاب بهترین فیلمی که از این نامزدهای پر افتخار واقعا سخت است اگر بخواهم تعداد گزینه ها را یه سه فیلم کاهش دهم باید بگویم حتما "کتاب سبز"، "سوگولی"، "رما"  نهایتا رقابت خواهند داشت .دوست دارم  ترتیب برندگان به ترتیب نگارش باشد .اما گویا "رما" دل داوران را با خود همراه خواهد کرد.

 

بهترین کارگردان:

  • آلفونسو کوارون برای فیلم Roma
  • یورگوس لانتیموس برای فیلم The Favourite
  • اسپایک لی برای فیلم BlacKkKlansman
  • آدام مک‌کی برای فیلم Vice
  • پاول پاولیکوفسکی برای فیلم Cold War

 

*بهترین کارگردان همانطور که در دو بررسی فیلم اخیر هم راجع به آن بحث شد رقابت سختی مابین لانتیموس و کوارون درخواهد گرفت که بر خلاف میل باطنی بنده، واقعیت اینست که کوارون کارگردانی بهتری داشته هر چند بازیسازی لانتیموس هم بسیار زیبا بوده و در صورت باخت هیچ چیز از ارزشهای او کم نخواهد شد.

 

 

بهترین بازیگر زن:

  • یالیتزا آپارایسیو برای فیلم Roma
  • گلن گلوز برای فیلم The Wife
  • اولیویا کلمن برای فیلم The Favourite
  • لیدی گاگا برای فیلم A Star Is Born
  • ملیسا مک‌کارتی برای فیلم Can You Ever Forgive Me

 

*بی شک با بازی زیبا و محصور کننده اولیویا کلمن امسال شاهد تصاحب جایزه اسکار توسط او خواهیم بود .

 

 

بهترین بازیگر مرد:

  • کریستین بیل برای فیلم Vice
  • بردلی کوپر برای فیلم A Star Is Born
  • ویلیام دفو برای فیلم At Eternity's Gate
  • رامی مالک برای فیلم Bohemian Rhapsody
  • ویگو مورتنسن برای فیلم Green Book


*با دیدن بازی رامی مالک و همینطور مباحثی که قبلا در خصوص فیلمش داشتیم حتما لمس اسکار در دستانش را آرزو مندیم اما باید بازیگر قهاری همچون کریستین بیل را فراموش نکنیم و از این موضوع نیز نگذریم که مالک جایزه بفتا را از آن خود کرده که در صورت باخت تسلی خاطری برای او خواهد بود.

 


بهترین بازیگر نقش مکمل مرد:

  • ماهرشالا علی برای فیلم Green Book
  • آدام درایور برای فیلم BlacKkKlansman
  • سم الیوت برای فیلم A Star Is Born
  • ریچارد ای.گرنت برای فیلم ? Can You Ever Forgive Me
  • سم راکوِل برای فیلم Vice

 

* شاید یکی از اسکارهایی که برای دریافتش کاملا مطمعن هستیم با بازی و شخصیت سازی عالی ماهرشالا علی برای فیلم "گرین بوک" هست رقیب سر سختی همچون سم راکول او را تعقیب میکند ولی بعید میدانم بتواند اینبار اورا شکست بدهد.


 

بهترین بازیگر نقش مکمل زن:

  • ایمی آدامز برای فیلم Vice
  • مارینا دی تاویرا برای فیلم Roma
  • رجینا کینگ برای فیلم If Beale Street Could Talk
  • اما استون برای فیلم The Favourite
  • ریشل ویز برای فیلم The Favourite


*خیلی از بانوان که در این قسمت نامزد دریافت جایزه شان هستند، باید سالن را با چشمهای پر از حسرتی که اسکار را در دستان ریچل ویز میبینند، ترک کنند.

 

 

بهترین فیلم خارجی‌ زبان:

  • Capernaum (از لبنان)
  • Cold War (از لهستان)
  • Never Look Away (از آلمان)
  • Roma (از مکزیک)
  • Shoplifters (از ژاپن)


* در این رسته با توجه به مطالبی که در تحلیل فیلم رما هم بیان شد بی شک فیلم رما شانس بسیار بالایی برای دریافت اسکار 2019 را خواهد داشت.

 

 

بهترین فیلم‌برداری:

  • The Favourite (رابی رایان)
  • Never Look Away (کالب دشانل)
  • Roma (آلفونسو کوارون)
  • A Star Is Born (متی لیباتیک)
  • Cold War (لوکاس زال)


*اگر بگوییم که با حرکت نرم و سوار بر بال ابرها در فیلم رما با این فیلم ارتباط برقرار کردیم بیراه نگفتیم و به احتمال بالا کوارون باز یک اسکار را از آن خود خواهد کرد.

 


بهترین گریم:

  • Border
  • Mary Queen of Scots
  • Vice


*باور کنید برای اولین باری که کریستین بیل را دیدم نشناختم  برای شناختنش واقعا دچار چالش شدم و فکر میکنم باید جایزه گریم به فیلم vice تعلق بگیرد.

 


بهترین فیلم نامه اقتباسی:

  • A Star Is Born
  • The Ballad of Buster Scruggs
  • BlacKkKlansman
  • If Beale Street Could Talk
  • Can You Ever Forgive Me


*در بین نامزدهای بهترین فیلم نامه اقتباسی BlacKkKlansman شانس بالایی دارد اما بردلی کوپر هم او را تعقیب میکند و تقریبا شانس مساویی با او دارد.

 

 

بهترین فیلم نامه اورجینال:

  • The Favourite
  • First Reformed
  • Green Book
  • Roma
  • Vice


* The Favouriteیا Roma کدام یک برنده خواهند شد ؟؟؟ با اینکه قلبم طرفدار سوگولی است اما انگار رما برنده این بخش خواهد شد.

 


بهترین آهنگ اوریجینال:

  • All the Stars از فیلم Black Panther
  • I'll Fight از فیلم RBG
  • The Place Where Lost Things Go از فیلم Mary Poppins Returns
  • Shallow از فیلم A Star Is Born
  • When a Cowboy Trades His Spurs for Wings از فیلم The Ballad of Buster Scruggs

 

*بهترین آهنگ اورجینال را لیدی گاگا به خانه خواهد برد تا ستاره تازه متولد شده سال 2019 باشد و بردلی کوپر هم دست خالی از این مراسم بیرون نرود.

 

 

 


نقد و بررسی فیلم سوگولی 2018 (The Favourite)


سوگلی   انگلیسیThe Favourite) ) : یک فیلم در سبک تاریخی و کمدی-درام به کارگردانی یورگوس لانتیموس است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. از بازیگران آن می‌توان به الیویا کلمن، اما استون، مارک گیتیس، ریچل وایس، نیکلاس هولت، و جو آلوین اشاره کرد.

داستان فیلم:

در اوایل قرن هجدهم زمانی که انگلستان با فرانسه در جنگ به سر میبرد ملکه  ضعیف آن تخت سلطنت را اشغال میکند و بهترین دوستش سارا چرچیل به جای او به امور حکومتی رسیدگی میکند. تا اینکه یک خدمتکار جدید به نام ابیگل توجه سارا به خود را جلب میکند و او را زیر پرو بالش قرار میدهد. ابیگل فرصتی پیدا میکند تا به ریشه ی اشرافی خود بازگردد اما  ]ویکی پدیا [

چرا باید این فیلم را دید:

شخصا از نگرش طنز سیاه،مستهجن،منزجرکننده ولی هشدار دهنده و قابل تامل فیلمهای لانتیموس استقبال کرده و لذت میبرم. فیلمهایی که به واقع جای خالیش در سینمای جهان به طور کامل تا قبل از او به چشم میامد. ورژنهای ابتدایی این نوع فیلمها را با تارانتینو تجربه کرده بودیم اما کسی تا به حال جرعت این ساختار شکنی را  در این سطح نداشته بود.

اگر خواهان تماشای فیلمی در این چارچوب هستید و میخواهید رئالیسم و سورئالیسم وفانتزی را در یکجا تماشا کنید حتما این فیلم را ببینید و نه تنها این فیلم بلکه تمام فیلمهای این پسر دیوانه تازه وارد هالیوودی را از دست ندهید. شاید در آینده نزدیک با باز کردن پنجره ای رو به فیلمهای لانتیموس و بحث در خصوص فیلمهایش در خدمتتان خواهم بود.

 

 

نکات قابل تامل فیلم ...

فیلم از ضرباهنگ غیر متعارفی برخوردار است و سرعت تکلم فیلم به حدی بالاست که از تماشای  فیلم جا میمانید و در جاهایی کاملا مسخره به نظر می آید و با عث خنده میشود و گاهی چنان به نظر میرسد که در حال دویدن در پی داستان و عوامل فیلم هستید.

موسیقی متن فیلم هم جزء لاینفک امضای لانتیموس است و واقعا این سئوال پیش میآید که چطور میشود یک نت تکراری ویولون سل به عنوان موسیقی متن با تک ضربی اعصاب خورد کن چنان با متن تصویر یکی شود که اصلا انرا احساس نکنید.

بازی سازی عالی و بازیهای زیباتر در این فیلم زنانه خواهید دید. ملکه (الیویا کلمن) با ایفای نقش حیرت انگیزش حتما یکی از جوایز اسکار را از ان خود خواهد کرد. سکانسی که ابیگیل در راستای توهم به قدرت رسیدن فکر میکند چنان قدرتمند شده که از رفتار لاابالی خد پیش ملکه ابایی ندارد و حتی توانایی کشتن و یا آزار فرزند ملکه (خرگوش) را در خود حس میکند. ملکه در نهایت ضعف به او قدرتنمایی میکند و او را همانند همان خرگوش له میکند نیز از لحظات زیبای فیلم است.

و اما هارلی( نیکلاس هولت) با بازی فوق العاده اش شخصیتی را شکل داده که کم نظیر است اما در مقایسه با (ماهرشالا علی در نقش دان شرلی) در فیلم کتاب سبز شانس کمی برای اخذ نقش مکمل مرد خواهد داشت.

دقیق شدن در بازی ریچل وایس برای نقش مکمل خالی از لطف نیست کسی که به نوعی به سوگولی فیلم های لانتیموس هم بدل خواهد شده، مخصوصا در صحنه بازگشت از اطاق خواب ملکه هنگامی که میبیند چیزی برای باختن ندارد و این حس را به بیننده انتقال میدهد.

کلام آخر...

فیلم زندگی اشرافی را از درون بررسی کرده و به چالش میکشد. زندگی روزمره و خسته کننده که تحت سلطه روانپریشانی است که تحمل شنیدن صدای مخالف سلیقه خود را ندارند.و تمام وقت افراد زیر دست برای جدال با سایر اطرافیان و قرار گرفتن در سطحی بالاتر صرف میشد.از آن گذشته تفریحاتی غیر معمول و سادیستی که در نوع خود بی نظیر است و در راستای ارضای حس جاه طلبی و نمایش قدرت برگذار میگردد. همه اینها حس انزجار و نفرت را در کنار تفکر و تامل برای شما به ارمغان میآورد.

شما انگار در حال ورق زدن آلبوم عکسی با جزئیات کامل از زندگی آن قرن هستید ، آلبومی که بدی ها را به شما نشان میدهد و به نوعب آینه عبرت است. و به شما خاطر نشان میسازد که چه بودید و از کجا آمدید وشاید زندگی امروز خود را مدیون اشباهات گذشته بودید. چیزی که تنها در فیلمهای لانتیموس قابل مشاهده است.  

امیدوارم از تماشای این فیلم لذت ببرید.

با تشکر

کیوان حق شناس

 

لینک دانلود فیلم:

http://dl8.f2m.io/film/Th.e.Fav.ourite.2018.720p.wb-dl.MkvCage.Film2Movie_WS.mkv

http://dl8.f2m.io/film/Th.e.Fav.ourite.2018.480p.wb-dl.Film2Movie_WS.mkv

 

# نقد و بررسی فیلم رما 2018 ( ROMA)



رُما اسپانیایی (Roma) یک فیلم سیاه‌وسفید در ژانر درام به نویسندگی و کارگردانی آلفونسو کوارون و محصول سال ۲۰۱۸ است. کوارون علاوه بر نویسندگی و کارگردانی؛تهیه‌کننده فیلم،، فیلم‌بردار و یکی از تدوین‌گران فیلم نیز می‌باشد. یالیتزا آپاریسیو، مارینا دتاویر، مارکو گراف و دنیلا دمسا از جمله بازیگران فیلم هستند. کوارون این فیلم را با الهام از دوران کودکی خود ساخته‌است. داستان فیلم در اوایل دهه ۷۰ میلادی و در منطقه ای از مکزیکو سیتی تحت عنوان کلونیا رما که به صورت مختصر رما نامیده می‌شود؛ رخ می‌دهد. رما از محصولات اصلی نت‌فلیکس و توسط همین شرکت ساخته و پخش شده‌است.

رما نخستین بار در هفتاد و پنجمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز و در تاریخ ۳۰ اوت ۲۰۱۸ به روی پرده رفت و موفق شد جایزه شیر طلایی را کسب کند. از آنجایی که نت‌فلیکس؛ محصولات خود را به صورت آنلاین ارائه می‌دهد؛ فیلم اکران گسترده نداشت و فقط برای اینکه واجد شرایط برای شرکت در مراسم‌هایی همچون اسکار شود؛ به صورت محدود در مکزیک به روی صحنه رفت. فیلم به صورت رسمی در تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۱۸ از سوی نت‌فلیکس منتشر شد. رما با تحسین گسترده و جهانی منتقدان همراه بود و در زمینه‌های کارگردانی، فیلم‌نامه، تیم بازیگری، فیلم‌برداری و تدوین ستایش شد. هیئت ملی بازبینی فیلم، رما را جزو ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۸ دانست. در هفتاد و ششمین مراسم گلدن گلوب، فیلم در سه رشته بهترین فیلم خارجی زبان، بهترین فیلم‌نامه و بهترین کارگردانی نامزد کسب جایزه شد که فقط در کسب جایزه بهترین فیلم‌نامه ناکام ماند. رما در نود و یکمین دوره جوایز اسکار در ده رشته از جمله، بهترین فیلم، بهترین فیلم خارجی‌زبان، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم‌نامه غیراقتباسی نامزد دریافت جایزه اسکار شده است]ویکی پدیا[.

 

چرا باید این فیلم را ببینیم...

وقتی تصویر هواپیمایی در حال عبور را بر انعکاس شستشوی سنگفرش زمخت همچون گذران عمری در تیتراژ ابتدایی فیلم میبینید که  چه با سختی و لطافت و چه با تمیزی و چرکی از جلو چشمانتان رد میشود ( به عبارتی  لحظات خوب و بد همراه هم هستند و استعاره ای از خاطراتی است که در طول عمر بسیار زود میگذرند)، خواه ناخواه، قطعا انتظار کارگردانی خوب و فیلمی کم نظیر در شما بوجود خواهد آمد.

فیلم با زندگی شروع میشود با قناری هایی در قفس که نمادی از انسانهای آروزها هستند شاداب ولی محصور.

کوارون انجا می ایستد و اجازه میدهد تا با آن لحظه اخت شویم و درکش کنیم آن هم در در لوکیشنی که اگر باز سازی شده واقعا کم نظیر است.

حرکت آرام دوربین اجازه میدهد تا با گوشه گوشه این زندگی آشنا شویم جوری که میخواهیم با او و در آنجا زندگی کنیم.

در دورانی که یک پسر بچه به جرم پرتاب بادکنک اعدام میشود، چون اسباب بازی مناسبی ندارد و در گوشه ای دیگر اساب بازی ها در کنار فضلاب، بی صاحب رها میشوند.

جا دادن ماشین (نماد ثروتی کاپیتالیستی) که خانه تحمل و گنجایشش را ندارد تازه به دوران رسیدن اهالی خانه را چه زیبا نمایش میدهد، جوری که با کثافت سگ هم ماشین و هم خانه را به گند میکشد. و همه چه سر مست از این اتوموبیل فورد آمریکایی و آهنگ کلاسیکی که درونش در حال پخش است.

و والدینی که بر عکس فرزندان هیچ چیز راضیشان نمیکند. حتی کارکردن شبانه روزی خدمتکاران هم تاثیری بر افکار آنها ندارد.

آموزش ولگردهای معتاد توسط آمریکایی ها برای سرکوب معترضان و آماده شدن فئودالها برای مبارزه با رعیت ها در این دهه که در فیلم به شکل ظریفی بیان شده بود از نکات قوت فیلم بود.

تیشرت "عشق یعنی..." فرمین که در سکانس تظاهرات و در مقابله با کلیو پوشیده شده بود هم طنز تاریکی بود برای شعار دادن کسی که انسان میکشد و تعهدی نسبت به کلیو نداشت  اما شعار "عشق یعنی" را بر تنش میکند.

زندگی لاابالی مردان مکزیکی فیلم که سرنوشت زنان را تباه میکنند ولی آنها به هر قیمتی شده سرپا ایستادن را فرا میگیرند و به عبارتی فیلم در دغدغه اینست که بیان کند که یک زن همیشه مادر است چه بچه نداشته باشد و چه بچه اش را از دست بدهد همیشه حس مادرانه اش را حفظ خواهد کردو این حس است که او را سر پا نگه میدارد.

 

نکات قابل تامل فیلم ...

در کل "کلیو" نمادی از مکزیک دهه 70 است. مکزیکی که دائما در حال تکاپوست ولی دلش میخواهد شاد باشد و آرزو دارد آسودگی را تجربه کند. اما در کوتاهترین زمان ممکنی که برای آسودن دارد توسط "فرمین" که نمادی از کارتل ها و تراست های مواد مخدر و مافیای مکزیک است (که البته توسط نیروهای بیگانه و همسایه کنترل میشوند) آبستن حوادثی میگردد که انتظارش را ندارد.کلیو با مهربانیش توان مبازه با این موقعیت و کسی که از درون به او ضربه زده را ندارد و به تقدیرش راضی میشود. اماباز همین "فرمین" ضربه کاری را میزند و دختر کلیو (نمادی از مکزیک نوپا) توسط همین فرد به قتل میرسد و تمام امیدها او نقش بر آب میشود. هرچند او دل به افراد باقی مانده در کنارش خوش کرده است. اعم از نسلی جوان و پر انرژی و سرکش که او را درک نمیکنند و گوش شنوای او را ندارند و نسلی مترقی و تکنوکرات که آرزو دارد از او پشتیبانی کند اماآیا این اتفاق برای او خواهد افتاد؟؟؟

کوارون آنقدر روی کارگردانی تمرکز کرده که انرژی برای بازی سازی باقی نمانده و شاید برای همین شخصیتها در عین واقعی بودن شکننده و مصنوعی به نظر میرسند و یا شاید عمدی در کار بوده است و این شک بوجود می آید که تفاوت آشکار بین این فیلم زیبا با نابازیگرانش حتما تعمدی بوده است. برای مثال در سکانس زایمان کردن کلیو، بازی درخور فیلم از کلیو دیده نمیشود. اما انچنان که باید حس ترس و از دست دادن او به بیننده منتقل میگردد.

کارگردانی این دست فیلم ها کار بسیار شاقی است که کوارون از عهده آن به خوبی برآمده است تهیه مکانهای قدیمی، وجود لوکیشنهای متعدد با فضاهای باز و تعداد زیاد بازیگران و نحوه مدیریت آنها خصوصا در صحنه های درگیری و بیمارستان کار کارگردانی را دو چندان سخت میکند. در کل خوش ساخت بودن فیلم و بکر بودن فیلم نامه همگی دست در دست هم داده اند تا امسال یک یا چند جایزه از اسکار های بهترین فیلم نامه، بهترین فیلم خارجی و بهترین کارگردانی را برای کوارون به ارمغان بیاورند هر چند در همین بخش ها رقیب سرسختی همچون یورگوس لانتیموس در انتظار اوست و دیدن دوئل ایندو در مراسم خالی از لطف نخواهد بود.

امیدوارم از دیدن این فیلم لذت ببرید.

با تشکر

کیوان حق شناس

  

 

لینک دانلود فیلم:

http://dl8.f2m.io/film/Ro.ma.2018.720p.wbdl.Farsi.Dubbed.Film2Movie_WS.mkv

 http://dl8.f2m.io/film/Ro.ma.2018.480p.wbdl.Farsi.Dubbed.Film2Movie_WS.mkv

 

# نقد و بررسی فیلم ستاره‌ای متولد شده‌است 2018 ( A Star Is Born)




ستاره‌ای متولدشده‌است انگلیسی(A Star Is Born)

  یک فیلم آمریکایی موزیکال، رمانتیک و درام به کارگردانی بردلی کوپر است که در ۵ اکتبر ۲۰۱۸ از سوی برادران وارنر منتشر شد. از بازیگران آن می‌توان به بردلی کوپر و لیدی گاگا اشاره کرد. در این فیلم لیدی گاگا آهنگی که پیش از آن رونمایی نکرده بود را اجرا می‌کند.

 

داستان فیلم

جکسون (بردلی کوپر) خواننده مشهوری است که از مشکل اعتیاد به الکل و مواد مخدر رنج می‌برد. او در یک کافه با خواننده گمنامی به نام آلی (لیدی گاگا) آشنا می‌شود و او را تشویق می‌کند که به عنوان ترانه ساز و خواننده همراه با او همراهی کند. آلی ابتدا از این کار سرباز می‌زند ولی به مرور تشویق می‌شود و در مدتی کوتاه به خواننده ای بسیار معروف بدل می‌شود. آلی و جکسون عاشق همدیگر می‌شود و در مراسمی بسیار ساده ازدواج می‌کنند اما مشکل اعتیاد جکسون وارد مرحله تازه ای می‌شود]ویکی پدیا[

 

چرا باید این فیلم را ببینیم؟؟؟

در چهل دقیقه اول فیلم قطعا مطمعن نیستین که دارید چه چیزی را تماشا میکنید. اما درست در همان لحظه جادو شروع میشود. اما ایا قطعا همین پنج دقیقه فیلم است که ارزش دیدن را دارد؟؟؟ جواب سوال این است که آیا شما یک فیلم موزیکال را تماشا میکنید یا یک درام عاشقانه؟؟؟

اگر یک موزیکال را تماشا میکنید قطعا لحظات جزابی از اجراها و نحوه تولید موسیقی و چگونگی زندگی یک موزیسین و فراز و فرود های اجتماعیش برایتان جالب خواهد بود.

اما اگر یک ملو درام عاشقانه را میبینید؛ باید بدانید، زندگی انچنانکه باید و شاید، هم برای شما یا هر کس دیگری مهربان نخواهد بود. شما در حقیقت زندگی دو معتاد را در حال تماشا خواهید بود. یکی معتاد به الکل ، مواد و حسادت و دیگری معتاد شهرت ونیاز ستایش شدن. در قمار زندگی که ایندو با هم در آن شرکت میکنند، برنده ای وجود ندارد. هر چند آلی قویتر مینماید و سعی دارد تا هر دو را نجات دهد اما در انتها شاهد فروپاشی او هم هستیم. در سکانس پایانی عشق جکسون است که الی را دوباره سرپا نگه میدارد وبگونه وانمود میکند که الی بعد از این خود خواهد توانست به راهش ادامه دهد. در حقیقت این برادر بزرگتر جکسون است که کل این ماجرا را مدیریت میکند و با نبود او همه چیز به هم ریخته و ازبین میرود.

 

نکات قابل تامل فیلم...

فیلم بیشتر در بیان تاوان زندگی سلبریتی ها گیر کرده و مجال طرح  و درک کردن یک درام عاشقانه را از بیننده گرفته است. کوپر بیشتر وارد حاشیه شده تا متن قضیه و این نقطه ضعف اصلی فیلم است که بیننده در هر لحظه منتظر وقوع رخدادی است که باید به وقوع بپیوندد ولی این اتفاق تا انتهای فیلم رخ نمیدهد و بعد از اواسط فیلم شاید تمام فیلم نامه به انواع مختلفی لو میرود.

کوپر به عنوان اولین تجربه کارگردانی مستقیم با نویسندگی فیلم و بازی نقش اول مرد، بار سنگینی را برای به  دوش کشیدن انتخاب کرده که او را مطمعنا به چالش کشیده است. از تدوین نامناسب فیلم هم نمیتوان چشم پوشی کرد صحنه های اضافی زیاد و کاستن کادر های مطلوب را هم میتوان به این کارنامه اضافه کرد. هرچند میتوان همه اینها را بیخیال شد و به تماشای یک فیلم با لذت نشست. اما در کل در بیان حق مطلب ناقص عمل کرده و شاید بر خلاف تبلیغات و قایم شدن پشت نامهای بزرگی چون بردلی کوپر و لیدی گاگا ؛ به غیر از موسیقی زیبای فیلم ، در مراسم اسکار حرفی برای گفتن نداشته باشد.

لینک دانلود فیلم:

http://dl8.f2m.io/film/A.St.ar.Is.Bo.rn.2018.720p.b.lu.ry.PaHe.Film2Movie_WS.mkv

 


# نقد و بررسی فیلم همه میدانند - 2018 (Everybody Knows)

 


همه می‌دانند:   اسپانیایی Todos Lo Saben؛ انگلیسی Everybody Knows، فیلمی در ژانر تریلر روان‌شناختی به نویسندگی و کارگردانی اصغر فرهادی است. این فیلم که هشتمین فیلم بلند فرهادی است به زبان اسپانیایی ساخته شده و بازیگرانی همچون خاویر باردم، پنه‌لوپه کروز و ریکاردو دارین در آن ایفای نقش می‌کنند.

همه می‌دانند نخستین بار در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۸ اکران شد و به عنوان فیلم افتتاحیه نیز به نمایش درآمد. همه می‌دانند دومین فیلم اسپانیایی زبانی بود که در تاریخ جشنواره بین‌المللی فیلم کن به عنوان فیلم افتتاحیه انتخاب شداین فیلم، یک روز بعد از افتتاحیه جشنواره فیلم کن در سینماهای فرانسه اکران شد. همه می‌دانند را دو کمپانی «ممنتو» و «مورنا» تهیه کرده‌اند. این فیلم سومین همکاری میان فرهادی و کمپانی ممنتو پس از فیلم‌های گذشته و فروشنده است]ویکی پدیا[


داستان فیلم:

"لورا" با بازی (پنه‌لوپه کروز) که در آرژانتین و در شهر بوئنوس آیرس زندگی می‌کند به همراه فرزندانش برای شرکت در یک جشن به شهری در نزدیکی مادرید که در آن بزرگ شده است برمی‌گردد. در این سفر که پیش‌بینی می‌شد به تجدید دیدار از اعضای خانواده خلاصه شود، رویدادهای غیرمنتظره‌ای به وقوع می‌پیوندد که بر روند زندگی لورا و خانواده‌اش تأثیر می‌گذارد]ویکی پدیا[


چرا باید این فیلم را دید؟

اگر برایتان نام های بزرگی همچون فرهادی، باردم، پنلوپه کروز کافی نیست پس میتوانیم شما را دعوت کنیم  به سراغ داستان زیبایی بروید که توسط این سه بزرگ سینمایی برای ما تعریف میشود. فیلمنامه دارای شخصیتهای متعدد و تاثیر گذاری هستند که به حمت فرهادی کاملا پخته و جا افتاده اند هر چند بعضی کاراکتر ها با اینکه نصفه و نیمه باقی می مانند اما با تاکیدی که فرهادی بر حضور انها دارد اینگونه تلقی میشود که گویی تعمدی در کار است که با بارها دیدن این فیلم (اگر حوصله اش را داشته باشین) شاید در یک آن خود را از پس شیشه مات و مبهوت نقششان بیرون خواهند کشید.

قطعا با دیدن این فیلم حوصله تان سر نخواهد رفت و حتی کاملا پیگیر ماجرا خواهید بود( با وجود اینکه اواسط فیلم حوصله سربر است) و بر عکس تمام فیلمهای  این کارگردان با پایان نیمه کاره ای که انگار به اجبار در سکانس اخر گنجانده شده است، فرهادی به نوعی برای خودش سنت شکنی کرده و زحمت حدس زدن و تخیل را ازدوش تماشاگر برداشته است.

در این فیلم دقیقا فرهادی مدینه فاضله اش را به تصویر کشیده است :

- زندگی روستایی و سنتهای که هنوز مانند خون در رگ و پی جامعه مدرن اسپانیا جاری هستند و خود را با حضور مدرنیته از اصلیتش جدا نکرده اند جای تامل دارد.

- روابط خانوادگی حتی زندگی در محیط محدود روستا که اهالی را به یک خانواده بزرگ تبدیل کرده نیز از زیبایی های این فیلم است.

- روستا جایی است که حتی میشود مذهب را به سخره گرفت به روحانی در خانه خدا متلک گفت و به راحتی نظام اموزشی را نقد کرد

- یا اینکه یک بچه خانه زاد فرصت میابد با تلاش از سایه اربابش بیرون بیاید و برای خودش کسی شود. اما با رسیدن به کمال، دین خود را به ان خانواده فراموش نکرده و حرمت شکنی نمیکند.

- روایت عشق پاک و دوست داشتن در این فیلم هم انچنان مشهود است که نیاز به بحث ندارد.

-کمال این فیلم در سکانس عروسی است و فرهادی هرچه داشته رو کرده از زیبایی چشم و گوش نواز عروسی تا استرس و ترس پنهانی که به بیننده تزریق میکند.

-پدر خانواده که یک فئودال ورشکسته است هر چند هنرپیشه خوبی ندارد اما کاراکتر محشری دارد که کاملا قابل لمس است.نکته زیبای این فیلم نامه این است که پیرمرد هر چه را داشته در قمار باخته ولی فرزند نوکر او تقریبا به چیزهایی که او داشته رسیده ولی از او دست و دلباز تر است.

نقاط عطف احساسی فیلم چنان زیباست که بعضا سعی میکنی خودت را جای ان شخصیتها بگذاری و عکس العمل خودت را در چنین شرایطی حدث بزنی. (البته اینکار توصیه نمیشود چون حتما دچار استرس خواهید شد.)

 

نکات قابل تامل فیلم:

انتظارات از نقش آفرینی باردم از آنچه که در فیلم بازی کرده بود خیلی بیشتر بود.حداقل میتوانست پا به پای پنلوپه کروز بیاد. (ایا مشکل گروه کارگردانی بوده که نتوانسته این نقش را بهتر دربیاورد؟زیرا همه از توانایی های باردم مطلع هستیم)

فیلم حال و هوای نسخه ضعیفی از فیلمهای دارن آرنوفسکی یا نسخه شرقی شده فیلمهای یورگوس لانتیموس از کار درآمده. هرچند سعی فرهادی برای تزریق استرس در میان شادی و شعف زندگی در حال جریان کاملا نتیجه داده اما بیشتر به مانند کپی سبکی است که او تازه تجربه اش میکند اما در عین حال سالهاست که اینگونه فیلم میسازد. تضاد فیلمهای قبلی و این فیلم بیشتر بازیگران حرفه ای تراز اول هالیوودی و زبان اصلی فیلم است.

در اکثر لحظات فیلم احساس میکردم در حال تماشای نسخه اروپایی درباره الی هستم و فیلمی که مانند اکثر فیلمهای فرهادی باید نامش قضاوت باشد.

متاسفانه فرهادی در حال تکرار است. تکرار خوشایندی که ناشی از گذر زمان و زندگی با فیلمهای اوست. حال این پرسش باقی است آیا نسلهای آینده یا بینندگان خارجی نیز همین همزادپنداری و حس نوستالژی و یا هم اندیشی حاصل از درک مشترک زندگی در جامعه نوپا و رو به رشد پس از انقلاب که دچار آنارشی، خودناباوری، انفعال و تنش است (که البته ما با او داریم) را با خود خواهد داشته و درک خواهد کرد؟؟؟ و حتی رقبتی برای دیدن این دست داستانها که صرفا مانند آهنگ های پاپ مارکتی نهایتا برای چند دهه دوام میاورند، نشان خواهد داد؟؟؟

بله خوشبختانه فرهادی انتظار ها را از خود بالا برده و در چنین پلکانی از او تنها ارتقا قابل پذیرش است نه فلاش بک به ده سال قبل و این خود توجیه مناسبی برای ساخت این فیلم در خارج از ایران است زیرا با حضور شهاب حسینی و گلشیفته فراهانی و پیمان معادی و ترانه علی دوستی و ... در این فیلم شما داشتید به فیلم "درباره الی 2 " نگاه میکردید. البته جذابیتهای داستانی فیلمنامه که به ان اضافه شده هم، اجازه ساخت در ایران را نمیگرفت و این را هم باید یکی از دلایل ساخت فیلم در اسپانیا دانست.

همان کلوزآپ های زیبا، همان دعواهای خانوادگی ریز و واقعی و دلچسب، همان دلهره ناشی از پیدا نشدن الی، همان امید و آرزو برای پیدا شدن الی، همان سوضن های بیخودی که همه به هم داشتند، دوربینی که هنرپیشه ها را با سرعت در حال دنبال کردن است و از اطاقی به اطاق دیگر میرود، همان انتظار برای رسیدن نامزد الی(صابر ابر) که با همان مذهبی بودنش انگار قرار است مانند موسی معجزه بکند اما هیچ کاری از دستش بر نمیآید و تنها نظاره گر ماجراست. همه اینها را میتوان در این فیلم جا داد و تکرارش را دوباره دید.


کلام آخر:

اما همه اینها را به عنوان امضای فرهادی در فیلمهایش قبول میکنیم. فیلمی خوش ساخت و چشم نواز که حرفهای زیادی با شما داردو قطعا از دیدن آن لذت خواهید برد.

لینک دانلود:

http://dl8.f2m.io/film/Every.body.Kno.ws.2018.720p.b.lu.ry.MkvCage.Film2Movie_WS.mkv

http://dl8.f2m.io/film/Every.body.Kno.ws.2018.480p.b.lu.ry.Film2Movie_WS.mkv

 

با تشکر     

کیوان حق شناس

 

# نقد و بررسی فیلم راپسودی بوهمی - حماسه کولی 2018 (Bohemian Rhapsody)





راپسودی بوهمی انگلیسی: Bohemian Rhapsody) (یا حماسه کولی یک فیلم آمریکایی در سبک زندگینامه‌ای به کارگردانی برایان سینگر و دکستر فلچر و نویسندگی آنتونی مک‌کارتن است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شدرامی ملک در این فیلم در نقش رهبر گروه کوئین، یعنی فردی مرکوری ظاهر شده‌است. فیلم حوادثی را در طی سال‌های ۷۰ تا اوایل دهه ۹۰ که برای مرکوری و گروه کوئین رخ داد را به تصویر می‌کشد. به غیر از ملک، مایک مایرز، جوزف مازلو، بن هاردی، جوزف مازلو، تام هولندر و گیلیام لی نیز در فیلم ایفای نقش کرده‌اندبرایان می و راجر تیلور که دو نفر از اعضای گروه کوئین بودند، در ساخت فیلم و به خصوص سکانس‌های مربوط به اجرای کنسرت با سازندگان فیلم؛ همکاری کردند.[ویکی پدیا[

 

این فیلم برای متولدین دهه 50 و 60 به نوعی مرورخاطراتی بود که آغشته به غبار جنگ وتغییر بود و برای نسلهای قبل خاطراتی که با آن جوانیشان را از پستوی روزگار بیرون بیاورند و خاک از سر روی آلبومشان بتکانند.اما برای خود من تداعی لحظاتی بود که جوانترهای فامیل از ماجرایی که به سر خواننده محبوبشان آمده بود با غم و استرس درگوش هم پچ پچ میکردند و همسنهای شبیه من را داخل بحثشان راه نمیدادند.بحثی که آنروزها با تاخیر 3-4 ساله به تازگی وارد ایران شده بود و تابوی سنگینی را بر دوش میکشید.

من اما تشنه یافتن حقیقت بودم و اینکه آن نسل ها چگونه قهرمان موسیقی خود را به یکباره در جوانی از دست داده بودند و حالا از بیان حقیقتی که کمابیش از آن مطلع بودند حراس داشتند مرا کاملا سردرگم میکرد.از شایعاتی که او اولین ایرانی بوده که با ایدز مرده تا همجنس گراییش و ...که بیشتر ذهن را درگیر میکرد

نمیدانم چگونه ویا شاید پس از فروکش کردن تب این موضوع و یا بافهمیدن گوشه تاریکی از انچه اتفاق افتاده بود من هم این ماجرا را به صندوقچه خاطراتم سپردم و دیگر ماجرا را رها کردم.

اما کویین خاطره ای نبود که به یکباره از یاد برود.  با هر تلنگر قبل از بازی مهیجی و شنیدن ضرب آهنگ ترانه we will rock you یا آهنگ we are the champions ناخوداگاه خاطرات آن روزها در ذهن  تداعی میشد.


در سال 1383 که مشغول خدمت سربازی در تهران بودم دوست مرحوم فرزاد فلاح آلبومی به نام بهترینهای کویین رو از خیابان لاله زار تهیه کرد که باز نقطه عطفی شد بر خاطرات گذشته .از اینجا برای خانواده آن بزرگمرد که مرا با دنیای شگفت انگیز  سینما هرچه بیشتر آشنا کرد صبر و شکیبایی آرزومندم

 

و اما چرا باید این فیلم را ببینیم:

این فیلم روایتی صریح از یک اتفاق است.پیدایش کویین و فراز و فرودش نقش فردی مرکوری در این بند موسیقی است.شاید برای زنده شدن خاطرات آن قسمت از زندگی اشخاصی که با ان آهنگها خاطره داشتند دلیل بسیار موجهی باشد. اما شاید ارزش ساختاری و روایت داستانگونه از آن بخش انکار ناپذیر و غیر قابل چشم پوشی جریان سیال موسیقی دهه 70-90 هم نقش قابل توجی برای جذب مخاطب فیلم داشته باشد.پس فیلم را تنها به عنوان  یک بیوگرافی نباید دید.سلایق عمومی و رشد فرهنگ شنیداری این موسیقی که به صورت کاملا لطیفی در فیلم بیان میشود هم از نکات جالب این فیلم است.

بازی زیبا و چشم نواز رامی مالک در نقش فردی مرکوری چنان شما را با خود همراه خواهد کرد که گویی با خود فردی مرکوری در حال تماشای مستند قسمتی از زندگیش هستی  و این بازی بدون بزرگ نمایی شاید جایزه اسکار را برایش به ارمغان آورد.

فیلم با روایت ساده و جذابش تماشاگر را با خود همراه میکند و در کل حوصله سر بر نیست.اما اگر از یک فیلم انتظار پیام خاصی دارید تماشای این فیلم شاید برایتان زیاد جذاب نباشد.هر چند در بیان روابط اعضای این بند موسیقی با یکدیگر و همچنین بیان روابط فردی مرکوری در زندگی شخصیش کاملا محتاط عملکرده و شاید دلیل ان در قید حیاط بودن شخصیتهای اصلی فیلم میباشد اما باز هم میتوان پیامهای احساسی و اجتماعی خاصی را از فیلم دریافت.

 

نکات قابل تامل فیلم:

چهره پردازی زیبای فیلم در انتقال حال و هوای فیلم بسیار موثر است.اما نوع تدوین به گونه ای است که گوی قسمتی از این روایت به اجبار حذف شده و برای درک ان تامل بیشتری لازم است.

ساختار اجرای کنسرتها به نوعی طراحی و ساخت شده که دیگر به عنوان یک اجرای صحنه ای با آن ارتباط برقرار نمی کنید و انگار خودتان جزئی از ان اجرا هستید و در حال نظاره کردن گروه موسیقی خودتان هستید و یا خودتان یکی از اعضای گروهید.

تغییر تمایلات جنسی فردی به شکل کاملا متضادی به تصویر کشیده شده، نحوه ارایش و پوشش فردی توسط مری وبعد ازدواجش با او بیننده را گیج میکند.

تنشهای مابین اعضای گروه هم مصنوعی از کار درامده و جالب اینکه تا مرز درگیری فیزیکی هم جلو میروند اما سریع آشتی میکنند

 

 

در کل فیلم جذاب وبا ارزشی را به تماشا خواهید نشست و امیدوارم از دیدن این فیلم لذت ببرید

 

لینک دانلود فیلم :

https://salamdl.info/bohemian-rhapsody-2018/

 

با تشکر  

کیوان حق شناس

 

بازگشت دوباره

با عرض ادب و احترام خدمت دوست داران فیلم و داستان کوتاه

 

از اینکه مدت تقریبا طولانیی در خدمتتون نبود شرمنده ام. متاسفانه به علت گرفتاری های شخصی و تحصیلی نمیتونستم که زیاد برای وبلاگ وقت بذارم وفقط به بررسی دوستانی که به وبلاگ سر میزدند و کامنت میگذاشتن اکتفا میکردم. انشالله از این به بعد مدت زیادی در خدمت شما عزیزان خواهم بود و مطالب جدید مخصوصا در بخش معرفی و نقد و بررسی فیلم های روز دنیا در وبلاگ ارایه خواهد شد.


به امید بهروزی و شادکامی روز افزون شما عزیزان.

نقد و بررسی فیلم " شام اقلیت " 2014 ( DINNER FOR FEW )

 



DINNER FOR FEW


شام اقلیت


 


"شام اقلیت " که امیدوارم ترجمه مناسبی برای نام این فیلم باشد ، فیلم انیمیشنی که در سال2014 توسط ناسوس واکالیس " Athanassios Vakalis" فیلمساز یونانی الاصل نوشته و کارگردانی شده است. این فیلم کوتاه از جشنواره های مختلف 70 جایزه متنوع را از آن خود کرده است و در وبسایت  IMDb  نمره 7.8/10 را داراست.

چراباید این فیلم را دید:

این فیلم خوش ساخت بدون حرف اضافه و رک و بی پرده در مدت زمانی کوتاه مطلب را ارائه میکند . از ساختارهای حکومتی که قابل تغییر نیستند و تحت سلطه قرار دارند بحث میکند و لی در عین حال راهکاری نوید بخش برای رهایی ار این سیستم به بیننده در انتظار تقدیم نمیکند.واقع گرایی و نوع ساخت ژورنالیستی فیلم هم شما را باخود همراه میکند اما عدم تغییر در این سیستم نهایتا بیننده را دچار سرخوردگی میکند. گویی تنها کورسوی امیدی که برای رهایی از این سیستم مسموم است، همانند فانوس دریایی است که در بحران طوفان دریای متلاطم نظامهای سیاسی دنیا در حال خاموش شدن است.

فیلم با همین دریای خروشان و طوفانی به سراغ بیننده میاید و اشکارا به بنایی که بر روی پرتگاه بلندی بنا شده که امواج در حال شستن و از بین بردن شالوده آن است اشاره میکند .بنایی که هیچ عقل سلیمی انرا در ان محل بنا نمیکند.

بنایی که کنایه از یک یک نظام و ساختار سیاسی است که بر لبه پرتگاه  احداث شده است. دورنمایی خوبی دارد  ولی با چرخش زاویه دید دوربین ویرانی و خرابی ساکنین یکی از اطاقهای ان بنا کاملا مشهود میگردد.

 (انتخاب نام هتل هم برای این بنا تعبییر جالبی است . معمولا هتل مکانی موقتی برای اسکان است که امکانات رفاهی در اختیار ساکنین خود قرار میدهد والبته ساکنین زیاد در قید و بند حفظ و نگهداری از وسایل و امکانات موجود در ان مجموعه نیستند ولی در عوض حس تملک بالایی نسبت به امکاناتی که در ان مجموعه برای انها ارائه میشود را دارند ودر صورت قصور ارائه ان امکانت نارضایتی خود را به هر نحوی ابراز میکنند.)

داخل این اطاق هتل شش خوک که نمادی از شش رکن کشور داری  و یا  وزارتخانه هایی که برای اداره این نظام سیاسی لازم هستند به چشم میخورد که با حرص و ولعی وصف ناپذیر در حال خوردن هستند .

در دور میز گربه هایی مشغول گشت زنی و التماس به دور میز نشینهایی هستند که از سر گرسنگی به انها اهمیتی نمیدهند اما هر از گاهی مجبور میشوند پسماند خود را برای این گربه ها که نمادی از طبقه فرو دست جامعه هستند بریزند تا انها مزاحم خوردنشان نشوند.

اما مدیر هتل که نقش گارسون را باز ی میکند در حقیقت برنامه ریز کلی این ماجراست کسی که شاید نمادی از کارتر ها و تراستهای پشت پرده اداره هر نظامی هستند. او به کمک ماشین جادوییش همه منابع موجود در اطاق (کشور) را تبدیل به غذایی لذیذ برای این وزرای حریص میکند  و برای از بین بردن و تخریب تمامی این منابع و حتی ساختار کلی این اطاق هیچ ابایی ندارد و برای او کافی است تا افراد دور میز نشینش اعتراضی نداشته و کاری به کارش نداشته باشند.

اما در زیر میز که با رومیزی بلندی کاملا پوشیده شده فساد سیستماتیک به مثابه افعی زنجیر مانندی تمامی این افراد را اسیر خود کرده و امکان بلند شدن از سر ان میز را به انها نمیدهد. و هر کسی را که سر از کارش دربیاورد نابود میکند.

با کم شدن غذا  وزرا برای سرگرم کردن گربه ها، مسولیت ها خود را به دیگران واگذار میکنند تا شاید وقت بیشتری برای خوردن داشته باشند و به ترفند های جالبی دست میزنند تا سر گربه ها را با موقعیتها و اسباب بازی ها و موشهای کوکی گرم کنند و به کارهای خود برسند.

اما بشقاب دیگر خالیست . دیگر غذایی باقی نمانده . همه چیز به فنا رفته و همه سردرگمند. و وحشیانه به لیسیدن اخرین ذرات چسبیده به ته بشقاب رو میاورند.

گربه ها ی گرسنه دیگر طاقت گرسنگی مضاعف را ندارند و حق خود را مطابه میکنند و در یک حرکت انقلابی با هم متحد شده و ببری قدرتمند میشوند که همه افرادی که تا ان زمان انها را برده خود کرده بودند را از هم بدرند و به نوعی خود مختار شوند.

حمله ببر به اولین وزیر که وزیر دادگستری هم هست از تعابیر جالب این انیمیشن است.

اما ببر غافل از اینکه دستهای پشت پرده پس از قتل عام برای او خوابی تازه دیده به خوابی از سر خوشی ارامش و سر مستی میرود و همین فرصتی به مدیر هتل میدهد تا او را غافلگیر کرده و بکشد.

ببر میمیرد و  خون روی چاقو با تن خود ببر پاک میشود انگار اینبار چاقو دسته خودش را بریده هست.

مدیر هتل با برشی بی نقص ببر را سزارین میکند و از شکم ان توله گربه هایی را بیرون میاورد که اهلی و حرف شنو هستند و همه انها را داخل کلاه شعبده بازی جای میدهد و به سمت اطاق بعدی میرود.

هنگامی که چراغ اطاق بعدی روشن مشود به طور شگفت انگیزی  خونهای روی تن مدیر پاک میشود و همه چیز شروع به تجدد و جذابیت میکند.

بچه گربه ها یک به یک از درون کلاه شعبده بازی خارج میشوند  و به داخل اطاق راهی میشوند و در عین هال باز جادوی سیستم به کار میافتد و در سایه ای که از انها برروی دیوار دیده میشود تبدیل به همان افراد مورد نیاز سیستم میشوند. به همانهایی که نهایتا سیستم را فلج و از کار خواهند انداخت.

و شاهکار فیلم در بیرون امدن کارد و چنگال از داخل صندوق رای است .

تکنوکراتها، مذهبی ها، قضات، سیاستمداران و ... از داخل همین بچه گربه ها بیرون میایند و با رایی که از انها گرفته اند مشغول غارت و خوردن ان سیستم  میشوند و صد البته از با هم بودن بسیار خرسند هستند.

بر روی دیوار تابلو هایی از صنعت هوایی و ریلی،کشتی رانی  و استخراج نفت و اویزه های تسلیحات نظامی است که همه قرار است در جهت حیف و میل این چند نفر از بین برود.

این فیلم نشان میدهد که ساختار های سیاسی هر نظام سرپوشی برای از بین بردن منابع توسط عده قلیلی است. و عوض کردن این ساختار تحت هر شرایطی موضوع اصلی را برطرف نمیکند بلکه رنگ و طرح ان شبیه دکورایسون و کاغذ دیواری های اطاق های هتل عوض میشود.

امیدوارم از دیدن این فیلم کوتاه لذت ببرید


با تشکر          

کیوان حق شناس   

 

 

 

لینک دانلود و تماشای فیلم:

http://www.namasha.com/v/JJLuFQ63